رمان آخرین عشق
رمان آخرین عشق
#
#PART3
با جنکوک رفتم بیرون که یه دختری اومد
جلوی من ایستاد
دختره:هی تو باچه حقی با کوکی من دست تو دست راه میرینو حرف میزنین
_:ببخشید تو کی هستی
دختره:فکر کنم منو نمیشناسی من ایو هستم
_:ایو تو ایجا چکار می کنی ها
+:میشه بهم بگید اینجا چه خبره 🤨
دختره:من دوست دختر جنکوک هستم
+:چی
دختره:آره
+:جنکوک این حقیقت داره یانه بگو
_:آره حقیقت داره ولی ایو من بهت گفتم ی رفیق ن دوست دخترو دوست پسر فهمیدی
ک یوهی......
(❤امید وارم خوشتون بیاد کیوتام❤)
ببخشید کم نوشتم حتما پارت بعدیو خیلی مینویسم❤💖🤍
#
#PART3
با جنکوک رفتم بیرون که یه دختری اومد
جلوی من ایستاد
دختره:هی تو باچه حقی با کوکی من دست تو دست راه میرینو حرف میزنین
_:ببخشید تو کی هستی
دختره:فکر کنم منو نمیشناسی من ایو هستم
_:ایو تو ایجا چکار می کنی ها
+:میشه بهم بگید اینجا چه خبره 🤨
دختره:من دوست دختر جنکوک هستم
+:چی
دختره:آره
+:جنکوک این حقیقت داره یانه بگو
_:آره حقیقت داره ولی ایو من بهت گفتم ی رفیق ن دوست دخترو دوست پسر فهمیدی
ک یوهی......
(❤امید وارم خوشتون بیاد کیوتام❤)
ببخشید کم نوشتم حتما پارت بعدیو خیلی مینویسم❤💖🤍
۲.۵k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.