DADY GEON
ددی جئون
ته:(بغض صگی)
کوک:بریم
دست تهیونگ رو گرفت و با خودش برد تو کلاس و نشستن
امروز به دلیل جشنی که داشتن ساعت ۸ شب تعطیل میشدن
زنگ مدرسه خورد تهیونگ با لرز وسایلش رو جمع کرد و گذاشت تو کیفش که کوک دستشو گرفت و کشوند دنبال خودش سوال ماشین شخصی کوک شدن و رفتن عمارت کوک
ته:ددی..ب..ب..ببخشید
غل..غلط کردم...گ..گوه خوردم ...
کوک:ساکت تا تنبیهت چند برابر نشده
ته:.........
رسیدن به عمارت ولی کوک وقتی تهیونگ پاشو از ماشین گذاشت زمین براید بغلش کرد و برد بالا و انداخت رو تخت و در رو قفل کرد
و اصماتتتت🚫
ته:(بغض صگی)
کوک:بریم
دست تهیونگ رو گرفت و با خودش برد تو کلاس و نشستن
امروز به دلیل جشنی که داشتن ساعت ۸ شب تعطیل میشدن
زنگ مدرسه خورد تهیونگ با لرز وسایلش رو جمع کرد و گذاشت تو کیفش که کوک دستشو گرفت و کشوند دنبال خودش سوال ماشین شخصی کوک شدن و رفتن عمارت کوک
ته:ددی..ب..ب..ببخشید
غل..غلط کردم...گ..گوه خوردم ...
کوک:ساکت تا تنبیهت چند برابر نشده
ته:.........
رسیدن به عمارت ولی کوک وقتی تهیونگ پاشو از ماشین گذاشت زمین براید بغلش کرد و برد بالا و انداخت رو تخت و در رو قفل کرد
و اصماتتتت🚫
۹.۷k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.