پارت ۷ (عشق پنهان )

گفتم نمیخوام چرا کردی هااااا مگه شو هرمی که اینکارو کردی ( با گریه ) تو چیکاره ی منی ها تو

 نه شو هرمی مه چیز دیگه ای توکه مه حال منو میپرسی نه حواست به من هست تو وقتی من رو

 میبینی میری و اهمیت نمیدی خوب الانم  بورو دیگه جیهوپ  اصبانی تر از قبل شود و آمد ا.ت رو

 چسبوند به دیوار و به دیوار فشارش میداد بعد گفت که :میفهمی  چی میگی یییییی هااااااااااا

 وقتی میگم هستم یعنی شو هرتم تموم شود و رفت باداد زیادی ا،ت بیشتر  گریش

 گرفت :نمیخوام برو ولم کن ( خودش بود تا دو دقیقه پیش چوس ناله میکرد میگفت چرا

 حواسش به من نیست حالا واسه ما ناز میاره خانم 😕😕😐)

جیهوپ ازش دور شود گفت  :بورو تا بلایی سرت نیاوردم بورو بیرون نمیخوام ببینمت

نمیخوام برم حوصله ندارم تازه باید برم دوباره قرص بخرم

×تو هیچ جا نمیری بشین سر جات حرفم نزن قرص هم نیست فهمیدی یا نه

- برو دیگه

×نمیرم برو تو اتاق زود باش تا من بیام بودو 😐

لایک و کامنت کم باشه از بعدی خبری نیست خدا نگه راد عاشقتونم مرسی که حمایت میکنین