بد بوی کیوت من 😈💖p8

بد بوی کیوت من 😈💖p8
یهو کوک اومد جیمین هل داد و یه مشت زد صورتش گفت :
کوک : بچه خرخون نبینم دیگه از حدت فراتر بری
ویو ا.ت
کوک دستمو گرفت و رفتیم کلاس از اون اتفاق به بعد با هام حرف نمی زد بالاخره استاد اومد داخل کتابمو در اوردم کوک سرشو به از طرف ا.ت بر گردوند و خوابید از کیفم یه کاغذ اومد بیرون نوشته بود بعد مدرسه با من میای خونه ی من دلم میخواست برم ولی میترسیدم کار دیگه ای بکنه مدرسه تموم شد
کوک رو صدا کردم
ا.ت : هی کوک
کوک : بیا دنبالم
رفتم دنبال کوک
سوار ماشینش شدم ون نبود ایندفعه یه ماشین مدل بالا بود
رسیدیم خونش بهش گفتم
ا.ت : من کی میتونم برم خونه ی خودم
کوک : هیچوقت
ا.ت : هاننننن چرا؟
کوک تو دیگه مال منی گفته بودم به کسی حق نداری نزدیک بشی
ویو کوک
نتونستم جلو ی خودمو بگیرم لباسام رو در اوردم فقط شلوارم موند
ویو ا.ت
لباسش در اورد چشمام فقط سیکس پکاشو فقط میده نمیتونستم ازش چشم بکنم که کوک گفت
کوک : اینا دیگه مال تو ان که تو هم خودتو مال من کنی
اومد روم نشست شروع کرد مکیدن گردنم از گردنم جدا شد گردنم کبود کبود شد بهش گفتم
ا. ت: چیکار میکنی؟؟؟؟
کوک : میتونستم کاری کنم خون هم بیاد
(🍷مایل به حمایت بیب 🍷)