کوک من p7
کوک: خب راستش من مین جو نیستم
ات: 😂😄☺️🙂😐
کوک: جدی گفتم
نکته:(((ات ارمی هستش و بایسش کوکه و یه نکته ی دیگه خب کوک همش از زیر ماسک غذا میخوره که ات اونو نبینه))))
ات: خب اگه به من دروغ گفتی پس کی هستی
کوک: خب تعجب نکن لطفا
به زبان نویسنده ..........
کوک ماسکشو در آورد و ات تو شک بود که اون واقعا خود کوک تو بی تی اسه ولی همون لحظه با خودش فکر کرد
ات ویو
خب اگر واکنشی نشون بدم و بفهمه من ارمیم شاید منو بیرون کنه😨 و از اونجایی که تو یکی از ویدیو ها گفته بود که من با کسی ازدواج میکنم که ارمی نباشه و بی تی اسو نشناسه پس گفتم ....
ات: خب اسمت کیه
کوک: یعنی تو منو نمیشناسی
ات:نه
کوک: واقعااااا
ات:اره
کوک:خب من جئون جونگ کوک هستم میتونی کوک صدام کنی
ات: آها ..........باشه....کوک؟
کوک: آفرین
ات : من دیگه باید برم ساعت ۲ هست
کوک: خب اوکی فقط یچیزی بگم
ات: بگو
کوک: راستش میشه فردا شب بریم بار میخوام یچیزی رو بهت بگم
ات: خب مشکلی نداره فقط اشکال نداره دوستمم بیارم
کوک: نه مشکلی نیست فقط منم دوستمون میارم
((دوباره نکته:ات و کوک بعد از غذا رفتن تو سالن پذیرایی رو مبل نشستن که با هم حرف بزنن))
ات: آها باشه فقط ساعت چند
کوک: ساعت ۶ بیا اونجا منتظرم
ات: باشه
به زبان نویسنده..........
ات از خونه رفت بیرون و انقدر ذوق داشت که به میا بگه که مین جو همون جونگ کوکه
سوار ماشین شد و رفت خونه ی خودشون رفتن زنگ در رو زد اما کسی در باز نکرد ولی ات کلید یدک داشت در و باز کرد و با صحنه ای که دید خشکش زد
ات ویو
دیدم میا با یه چاقو تو شکمش افتاده رو زمین منم یخ زده بودم ولی تا به خودم اومدم سریع زنگ زدم آمبولانس و اومدن و میا رو بردن منم رفتم تو ماشین پشت سرشون راه افتادم هیچ کسی رو تو کره به جز و میا و .... وایسا ببینم کوک هم تو کره منو میشناسه
سریع زنگ زدم به کوک
مکالمشون↓↓↓↓↓
ات:کوک لطفا لطفا خودتو برسون به بیمارستان (باگریه)
کوک: ات چیشده (با داد)
دوستم ... دوستم میا چاقو خرده (با گریه ی شدید)
کوک: کدوم بیمارستان
ات : بیمارستان ...............
کوک: باشه الان خودمو میرسونم
کوک ویو
بچه ها اومدن و خاستن برن همه رفتن به جز تهیونگ که قرار بود شب خونه ی من بخوابه
یهو بعد رفتن اعضا گوشیم زنگ خورد
بعد مکالمه....
با تهیونگ بلند شدیم با ماسک رفتیم بیمارستان
وقتی رسیدیم دیدیم
..........
ادامه دارد 🖤
((((بچه ها امروز تولد کوکههههههههه لیلیلیلیللیلیلیلیلیلیللیلیلیلبللبیلل
)))
ات: 😂😄☺️🙂😐
کوک: جدی گفتم
نکته:(((ات ارمی هستش و بایسش کوکه و یه نکته ی دیگه خب کوک همش از زیر ماسک غذا میخوره که ات اونو نبینه))))
ات: خب اگه به من دروغ گفتی پس کی هستی
کوک: خب تعجب نکن لطفا
به زبان نویسنده ..........
کوک ماسکشو در آورد و ات تو شک بود که اون واقعا خود کوک تو بی تی اسه ولی همون لحظه با خودش فکر کرد
ات ویو
خب اگر واکنشی نشون بدم و بفهمه من ارمیم شاید منو بیرون کنه😨 و از اونجایی که تو یکی از ویدیو ها گفته بود که من با کسی ازدواج میکنم که ارمی نباشه و بی تی اسو نشناسه پس گفتم ....
ات: خب اسمت کیه
کوک: یعنی تو منو نمیشناسی
ات:نه
کوک: واقعااااا
ات:اره
کوک:خب من جئون جونگ کوک هستم میتونی کوک صدام کنی
ات: آها ..........باشه....کوک؟
کوک: آفرین
ات : من دیگه باید برم ساعت ۲ هست
کوک: خب اوکی فقط یچیزی بگم
ات: بگو
کوک: راستش میشه فردا شب بریم بار میخوام یچیزی رو بهت بگم
ات: خب مشکلی نداره فقط اشکال نداره دوستمم بیارم
کوک: نه مشکلی نیست فقط منم دوستمون میارم
((دوباره نکته:ات و کوک بعد از غذا رفتن تو سالن پذیرایی رو مبل نشستن که با هم حرف بزنن))
ات: آها باشه فقط ساعت چند
کوک: ساعت ۶ بیا اونجا منتظرم
ات: باشه
به زبان نویسنده..........
ات از خونه رفت بیرون و انقدر ذوق داشت که به میا بگه که مین جو همون جونگ کوکه
سوار ماشین شد و رفت خونه ی خودشون رفتن زنگ در رو زد اما کسی در باز نکرد ولی ات کلید یدک داشت در و باز کرد و با صحنه ای که دید خشکش زد
ات ویو
دیدم میا با یه چاقو تو شکمش افتاده رو زمین منم یخ زده بودم ولی تا به خودم اومدم سریع زنگ زدم آمبولانس و اومدن و میا رو بردن منم رفتم تو ماشین پشت سرشون راه افتادم هیچ کسی رو تو کره به جز و میا و .... وایسا ببینم کوک هم تو کره منو میشناسه
سریع زنگ زدم به کوک
مکالمشون↓↓↓↓↓
ات:کوک لطفا لطفا خودتو برسون به بیمارستان (باگریه)
کوک: ات چیشده (با داد)
دوستم ... دوستم میا چاقو خرده (با گریه ی شدید)
کوک: کدوم بیمارستان
ات : بیمارستان ...............
کوک: باشه الان خودمو میرسونم
کوک ویو
بچه ها اومدن و خاستن برن همه رفتن به جز تهیونگ که قرار بود شب خونه ی من بخوابه
یهو بعد رفتن اعضا گوشیم زنگ خورد
بعد مکالمه....
با تهیونگ بلند شدیم با ماسک رفتیم بیمارستان
وقتی رسیدیم دیدیم
..........
ادامه دارد 🖤
((((بچه ها امروز تولد کوکههههههههه لیلیلیلیللیلیلیلیلیلیللیلیلیلبللبیلل
)))
۵.۱k
۱۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.