رمان:)مجنون تر از من:)11
رمان:)مجنون تر از من:)11
دیانا:بعد از ۱۰ مین رسیدیم خونه
ارسلان
ارسلان:جونم بگو
دیانا:نوتلا داری
ارسلان:اره دارم داخل یخچاله
دیانا:راست میگی
ارسلان:اره
دیانا:وایییی چه بزرگه
ارسلان:واییی ننه ذوقشو
دیانا:خندیدم
ارسلان:دیانام
دیانا :جانم
ارسلان:میشه چیز کنیم
دیانا:نچ قول دادی ارسلان:چه قولی(میخواد بپیچونه)
دیانا:چه قولی دارم برات
ارسلان:میخوای چیکار کنی(با شیطنت)
دیانا:هیچی مگه من میخوام کاری کنم🤔
ارسلان:پس چیزی نگو
دیانا:اصلا چصم
ارسلان:گوه خوردم
دیانا:پس حرف اونو نزن
ارسلان:چشم ولی
دیانا:ولی چیییی
ارسلان:آخه
دیانا:چیییییی بگووو
دیانا:بعد از ۱۰ مین رسیدیم خونه
ارسلان
ارسلان:جونم بگو
دیانا:نوتلا داری
ارسلان:اره دارم داخل یخچاله
دیانا:راست میگی
ارسلان:اره
دیانا:وایییی چه بزرگه
ارسلان:واییی ننه ذوقشو
دیانا:خندیدم
ارسلان:دیانام
دیانا :جانم
ارسلان:میشه چیز کنیم
دیانا:نچ قول دادی ارسلان:چه قولی(میخواد بپیچونه)
دیانا:چه قولی دارم برات
ارسلان:میخوای چیکار کنی(با شیطنت)
دیانا:هیچی مگه من میخوام کاری کنم🤔
ارسلان:پس چیزی نگو
دیانا:اصلا چصم
ارسلان:گوه خوردم
دیانا:پس حرف اونو نزن
ارسلان:چشم ولی
دیانا:ولی چیییی
ارسلان:آخه
دیانا:چیییییی بگووو
۱.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.