ویو سونگمین:
ویو سونگمین:
با گیتارم داشتم تو پارک چرخ میزدم
بخاطر اینکه نمیخواستم فروشنده ی مغازه ی خانوادگیمون شم از خونه طرد شده بودم....
یهو یه صدایی شنیدم...صدا از اون پشت میومد...
+ولم کن
&خب شمارتو بده عزیزم منم میرم
+میگم نمیخوام
&اگه شمارتو ندی...بدمیبینیا..!
+یع...یعنی چی؟منظورتو نمیفهمم...
&اتفاقا خوب میفهمی...
معلوم بود دختره منظورشو فهمیده ولی نمیخواد به روی خودش بیاره...نمیتونستم بشینم تا مثل خواهرم یه دختره دیگم قربانی این اتفاقات بشه
سونگمین:هوی...چیکارش داری؟
&شما؟؟
به قیافه ی دختره نگاه کردم...چقدر زیبا بود
کاملا مشخص بود که ترسیده ولی خودشو ریلکس نشون میداد...
توی همین فکرا بودم ک بازم صداشو شنیدم
&کریییی؟؟دارم میگم شما کی باشی؟؟
یه لحظه گفتم الان اگه بگم یه غریبم که میخوام از کسی ک نمیشناسمش دفاع کنم خیلی سم میشه!!
سونگمین : من نامزدشم...عزیزم این مرتیکه چیکارت داره؟
به دختره نگاه کردم...اولش یکم تعجب کرد ولی بعدش که منظورمو فهمید باهام همراهی کرد
ا/ت:ایشون میخوان شمارمو بزور بگیرن
&خ..خب...
سونگمین:یا خودت گورتو گم میکنی یا گورت به دست من گم میشه...کدومش؟
&مثلا میخوای چیکار کنی؟
انگشترم و دراوردم و دادم به دختره
دستمو مشت کردم و یدونه زدم کنار ابروش...
پرش زمانی به نیم ساعت بعد :
سونگمین:ایییی دردم میادددد
ا/ت:خو چرا اینکارو کردی؟الانم باید تحمل کنی
سونگمین:مگه تو بلدی دستو جا بندازییی ایییییییی
ا/ت:ببین...الان یکوچولو دردش زیاد میشه...دست منو بگیر اگه خیلی دردت اومد فشارش بده
سونگمین:ینی دردش از اینی ک تا الان تحمل کردم بیشترهههه؟؟
ا/ت:یه دقه دهنتو ببند...حواسمو پرت میکنی...خب...یک...دو...سه
سونگمین:ایییییییییییی
ا/ت:اهههه قصد داری دست منم بشکنههه؟گفتم یکوچولو فشار بده چقد زورت زیادهههه
سونگمین:یه لحظه صبر کن...فکر کنم میتونم تکونش بدم...عههههه میتونم تکونش بدمممم
ا/ت:ما اینیم دیگه...عامم ببینم اسمت چیه؟
سونگمین:کیم سونگمین......و اسم تو؟
ا/ت:من؟ا/ت هستم...هرروز همینجایی؟
سونگمین:نه...خب راستش امروز اولین باره که اومدم این پارک...تو هرروز اینجایی؟
ا/ت:اره...هرروز اگه بیای من اینجام...خوشحال میشم بازم ببینمت،ببینم تو گیتار دارییییی؟
سونگمین:اره...برات بزنم؟
ا/ت:ارههههه بزنننن...تو خیلی خوبیییی
لبخندی زدم و به قیافش نگاه کردم...فکر کنم برای اولین بار تو زندگیم...از کسی فرا تر از حد خوشم اومده....
the end
با گیتارم داشتم تو پارک چرخ میزدم
بخاطر اینکه نمیخواستم فروشنده ی مغازه ی خانوادگیمون شم از خونه طرد شده بودم....
یهو یه صدایی شنیدم...صدا از اون پشت میومد...
+ولم کن
&خب شمارتو بده عزیزم منم میرم
+میگم نمیخوام
&اگه شمارتو ندی...بدمیبینیا..!
+یع...یعنی چی؟منظورتو نمیفهمم...
&اتفاقا خوب میفهمی...
معلوم بود دختره منظورشو فهمیده ولی نمیخواد به روی خودش بیاره...نمیتونستم بشینم تا مثل خواهرم یه دختره دیگم قربانی این اتفاقات بشه
سونگمین:هوی...چیکارش داری؟
&شما؟؟
به قیافه ی دختره نگاه کردم...چقدر زیبا بود
کاملا مشخص بود که ترسیده ولی خودشو ریلکس نشون میداد...
توی همین فکرا بودم ک بازم صداشو شنیدم
&کریییی؟؟دارم میگم شما کی باشی؟؟
یه لحظه گفتم الان اگه بگم یه غریبم که میخوام از کسی ک نمیشناسمش دفاع کنم خیلی سم میشه!!
سونگمین : من نامزدشم...عزیزم این مرتیکه چیکارت داره؟
به دختره نگاه کردم...اولش یکم تعجب کرد ولی بعدش که منظورمو فهمید باهام همراهی کرد
ا/ت:ایشون میخوان شمارمو بزور بگیرن
&خ..خب...
سونگمین:یا خودت گورتو گم میکنی یا گورت به دست من گم میشه...کدومش؟
&مثلا میخوای چیکار کنی؟
انگشترم و دراوردم و دادم به دختره
دستمو مشت کردم و یدونه زدم کنار ابروش...
پرش زمانی به نیم ساعت بعد :
سونگمین:ایییی دردم میادددد
ا/ت:خو چرا اینکارو کردی؟الانم باید تحمل کنی
سونگمین:مگه تو بلدی دستو جا بندازییی ایییییییی
ا/ت:ببین...الان یکوچولو دردش زیاد میشه...دست منو بگیر اگه خیلی دردت اومد فشارش بده
سونگمین:ینی دردش از اینی ک تا الان تحمل کردم بیشترهههه؟؟
ا/ت:یه دقه دهنتو ببند...حواسمو پرت میکنی...خب...یک...دو...سه
سونگمین:ایییییییییییی
ا/ت:اهههه قصد داری دست منم بشکنههه؟گفتم یکوچولو فشار بده چقد زورت زیادهههه
سونگمین:یه لحظه صبر کن...فکر کنم میتونم تکونش بدم...عههههه میتونم تکونش بدمممم
ا/ت:ما اینیم دیگه...عامم ببینم اسمت چیه؟
سونگمین:کیم سونگمین......و اسم تو؟
ا/ت:من؟ا/ت هستم...هرروز همینجایی؟
سونگمین:نه...خب راستش امروز اولین باره که اومدم این پارک...تو هرروز اینجایی؟
ا/ت:اره...هرروز اگه بیای من اینجام...خوشحال میشم بازم ببینمت،ببینم تو گیتار دارییییی؟
سونگمین:اره...برات بزنم؟
ا/ت:ارههههه بزنننن...تو خیلی خوبیییی
لبخندی زدم و به قیافش نگاه کردم...فکر کنم برای اولین بار تو زندگیم...از کسی فرا تر از حد خوشم اومده....
the end
۳.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.