وانشات پارت ¹⁵ من برمیگردم
خودمو تو بغلش جا دادم دیدم داره داخل خواب حرف میزنه
ات:تهیونگ
ته:ات ولم نکنن
یهو از خواب پرید عرق کرده بود
ات:خوبی
یهو محکم بغلم مرد
ته:تو که نمی خوای دوباره منو ده سال و کنی نه؟
داشت گریه میکرد منم بغلش کردم
ات:نه ولت نمیکنم بیا بخواب
کلی موهاشو ناز کردم تا خوابش برد
اروم لپشو بوسیدم
ات:دیکه بخوای هم ولت نمیکنم همونجاها خوابم برد
پرش زمانی صبح
صبح پاشدم دیدم تهیونگ خوابه سریع اومدم اومدم پاشم برم که نفهمه پیشش یودم دستی دوره کمرم حلقه شروع کردم لنگ و لقد
ات:یااااااااششششش ولمممم کننننننن
ته:دیشب پیشه من بودی؟
ات:نخیرم اونورتو نگاه دستمال خیسه دیشب تب داشتی اینجا خوابم برد
ته:خب چرا اومدی بالا که فهمیدی من تب دارم؟
ات:چون تو خواب حرف میزدی و همشم داد میزدی ات😐🤌
دستشو دوره کمرم ول کرد انگار ناراحت شد
بلند شدم که برم
ات:یا تهیونگا میشه منو ببری خونه یا به جین بگم بیاد دنبالم
ته:خودم میبرمت
رفتم پاییین رفتم اشپزخونه واسش یه غذای ساده درست کردم و گذاشتم تا بخوره
بعدش رفتم داخل حال که تهیونگ اومد
ات:تهیونگا بریم؟
ته: اوم بریم(سرد)
دنبالش راه افتادم رفتم سوار ماشین شدم تو راه اصلا حرفی نزدیم معلوم بود ناراحته مه رسیدیم بازم حرفی نزد رفتم در گوشش کنار صورتش
ات: یا تهیونگا با این روشا نمی تونی منو بدست بیاری بعدشم قهر نکن ما باید اروم اروم بریم جلو راستی دیشب قبل از اینکه تب هم کنی پیشت خوابیده بودم
اروم لپشو یه بوس کردم و از ماشین پیاده شدم دیدم مثه خر داره میخنده
ات:پدصگ😂 خدافظ
ته:بای
رفت منم رفتم دره خونه رو باز کردم و رفتم داخل افتادم رو مبل
ات:پوفففففف خستمه
گوشیم زنگ خورد بچه ها بودن جواب دادم
ات: هاااا
جین:زهره مار امشب پارتی یکی از ایدل های معروفه گروهه ماهم دعوته
کوک:کو ته
ات:خونش
لیا:ات ساعت هشت میام دنبالت
ات:تو ماشین گرفتی؟
لیا: داداشم کیم تهیونگه یه پارکینگ ماشین و موتور داره 🤌🤝
ات:باش
لونا:ات برای منم دستبند بیار
ات:باشههههه خدافظ
پوففففف دیوونه شدم ایدلی هم کار اسونی نیست نگا به ساعت کردم دیدم ساعت شش
بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم اماده شدم رفتم موهامو شونه کردم و بالا بستم دو تا سوسکی هم گذاشتم جلوی صورتم ارایشمم کردم و لباسمو پوشیدم(اسلاید دوم) دیدم ساعت هفت و نیمه الاناست که لیا برسه
بچه عکس لباسو تو پارت بعد میزارم
ات:تهیونگ
ته:ات ولم نکنن
یهو از خواب پرید عرق کرده بود
ات:خوبی
یهو محکم بغلم مرد
ته:تو که نمی خوای دوباره منو ده سال و کنی نه؟
داشت گریه میکرد منم بغلش کردم
ات:نه ولت نمیکنم بیا بخواب
کلی موهاشو ناز کردم تا خوابش برد
اروم لپشو بوسیدم
ات:دیکه بخوای هم ولت نمیکنم همونجاها خوابم برد
پرش زمانی صبح
صبح پاشدم دیدم تهیونگ خوابه سریع اومدم اومدم پاشم برم که نفهمه پیشش یودم دستی دوره کمرم حلقه شروع کردم لنگ و لقد
ات:یااااااااششششش ولمممم کننننننن
ته:دیشب پیشه من بودی؟
ات:نخیرم اونورتو نگاه دستمال خیسه دیشب تب داشتی اینجا خوابم برد
ته:خب چرا اومدی بالا که فهمیدی من تب دارم؟
ات:چون تو خواب حرف میزدی و همشم داد میزدی ات😐🤌
دستشو دوره کمرم ول کرد انگار ناراحت شد
بلند شدم که برم
ات:یا تهیونگا میشه منو ببری خونه یا به جین بگم بیاد دنبالم
ته:خودم میبرمت
رفتم پاییین رفتم اشپزخونه واسش یه غذای ساده درست کردم و گذاشتم تا بخوره
بعدش رفتم داخل حال که تهیونگ اومد
ات:تهیونگا بریم؟
ته: اوم بریم(سرد)
دنبالش راه افتادم رفتم سوار ماشین شدم تو راه اصلا حرفی نزدیم معلوم بود ناراحته مه رسیدیم بازم حرفی نزد رفتم در گوشش کنار صورتش
ات: یا تهیونگا با این روشا نمی تونی منو بدست بیاری بعدشم قهر نکن ما باید اروم اروم بریم جلو راستی دیشب قبل از اینکه تب هم کنی پیشت خوابیده بودم
اروم لپشو یه بوس کردم و از ماشین پیاده شدم دیدم مثه خر داره میخنده
ات:پدصگ😂 خدافظ
ته:بای
رفت منم رفتم دره خونه رو باز کردم و رفتم داخل افتادم رو مبل
ات:پوفففففف خستمه
گوشیم زنگ خورد بچه ها بودن جواب دادم
ات: هاااا
جین:زهره مار امشب پارتی یکی از ایدل های معروفه گروهه ماهم دعوته
کوک:کو ته
ات:خونش
لیا:ات ساعت هشت میام دنبالت
ات:تو ماشین گرفتی؟
لیا: داداشم کیم تهیونگه یه پارکینگ ماشین و موتور داره 🤌🤝
ات:باش
لونا:ات برای منم دستبند بیار
ات:باشههههه خدافظ
پوففففف دیوونه شدم ایدلی هم کار اسونی نیست نگا به ساعت کردم دیدم ساعت شش
بلند شدم رفتم یه دوش گرفتم اماده شدم رفتم موهامو شونه کردم و بالا بستم دو تا سوسکی هم گذاشتم جلوی صورتم ارایشمم کردم و لباسمو پوشیدم(اسلاید دوم) دیدم ساعت هفت و نیمه الاناست که لیا برسه
بچه عکس لباسو تو پارت بعد میزارم
۱۹.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.