یک روز سرد بارانی☕( فیک شوگا) پارت ۶
دیدم که یک پسر جوان جلوتر رفتم ای اینکه
جینز: سلام ات
ات: سلام آقای جینز
دختر۱: نگاه کن ات با اون پسره نسبتی داره
دختر۲: خوش به حالش
دختر۳: باورم نمیشه ات ایرانی با یک پسر جوان کره ای باشه
جینز: ات بهتر سواربشی
ات : بله چیز ممنونم
جینز در ماشینش برای من باز کرد رفتم سوار شدم
جینز هم سوار شد جینز چی ؟ دختر؟ سریع خاله شدی آقای جینز
ظاهر ماشینش خیلی مدل بالا بود
جینز: قشنگ؟
خاک تو سرت ات بازم گند زدی
ات: بله زیباست
ات: کجا داریم میریم؟
جینز: خونه
ات: خونه؟!
منظورتون خونه من؟!
جینز: نه خونه ی قبلی من که شده خونه ما
ات: اما..
نزاشت حرفم بزنم
ماشین زد کنار دستام گرفت
جینز: ات لطفا بیا بامن زندگی کن
کارتو شب هاست مسیر خونه ات با رستوران خیلی زیاده
لطفا بیا
به نظرم پیشنهاد خوبی میومد
ات: قبول
فقط قبلش بریم خونه من وسیله هام بردارم
جینز: باشه
رفتیم سمت خونه من
پرش زمانی
ات: لطفا اینجا بشین من وسایلم جمع کنم میام
جینز: مطمئنی کمک نمی خوای؟!
ات : نه ممنون
رفتم تو خونه که چه عرض کنم توی یک خوابگاه یک اتاق کوچولو زندگی میکردم داشتم وسایلم میزاشتم تو چمدون عکس مامان و بابام دیدم
ناخداگاه اشک از چشمانم ریخت آدم هرچقدر خانواده اش از دستش ناراحت باشن یا زیاد دوست نداشته باشن بازم خانواده ات هستن
ات: خوب تمام شد
رفتم پذیرش خوابگاه مدارکم گرفتم کلید تحویل دادم رفتم پایین از شانس گندم آسانسور خراب بود
مجبور شدم از پله ها بیام پایین
داشتم از پله ها با اون چمدون سنگین می رفتم پایین
هی با خودم کلنجار می رفتم
ات: آخ چرا؟! چرا؟!
باید آسانسور خراب باشه وای ات دوباره گند نزنی جلوی جینز
هی دختر خنگ جینز نه آقای جینز مثلا رئیست ها
آخ کمرم آخ پام می دونم آخر سر از دست این پله ها می میریم
داشتم با خودم کلنجار می رفتم
نفهمیدم چی شد پام سرخورد جیغ کوتاهی کشیدم که ...
پلیز حمایت کنید🥺❤
اگه خوب حمایت کنید پارت بعدی امروز میزارم😁
جینز: سلام ات
ات: سلام آقای جینز
دختر۱: نگاه کن ات با اون پسره نسبتی داره
دختر۲: خوش به حالش
دختر۳: باورم نمیشه ات ایرانی با یک پسر جوان کره ای باشه
جینز: ات بهتر سواربشی
ات : بله چیز ممنونم
جینز در ماشینش برای من باز کرد رفتم سوار شدم
جینز هم سوار شد جینز چی ؟ دختر؟ سریع خاله شدی آقای جینز
ظاهر ماشینش خیلی مدل بالا بود
جینز: قشنگ؟
خاک تو سرت ات بازم گند زدی
ات: بله زیباست
ات: کجا داریم میریم؟
جینز: خونه
ات: خونه؟!
منظورتون خونه من؟!
جینز: نه خونه ی قبلی من که شده خونه ما
ات: اما..
نزاشت حرفم بزنم
ماشین زد کنار دستام گرفت
جینز: ات لطفا بیا بامن زندگی کن
کارتو شب هاست مسیر خونه ات با رستوران خیلی زیاده
لطفا بیا
به نظرم پیشنهاد خوبی میومد
ات: قبول
فقط قبلش بریم خونه من وسیله هام بردارم
جینز: باشه
رفتیم سمت خونه من
پرش زمانی
ات: لطفا اینجا بشین من وسایلم جمع کنم میام
جینز: مطمئنی کمک نمی خوای؟!
ات : نه ممنون
رفتم تو خونه که چه عرض کنم توی یک خوابگاه یک اتاق کوچولو زندگی میکردم داشتم وسایلم میزاشتم تو چمدون عکس مامان و بابام دیدم
ناخداگاه اشک از چشمانم ریخت آدم هرچقدر خانواده اش از دستش ناراحت باشن یا زیاد دوست نداشته باشن بازم خانواده ات هستن
ات: خوب تمام شد
رفتم پذیرش خوابگاه مدارکم گرفتم کلید تحویل دادم رفتم پایین از شانس گندم آسانسور خراب بود
مجبور شدم از پله ها بیام پایین
داشتم از پله ها با اون چمدون سنگین می رفتم پایین
هی با خودم کلنجار می رفتم
ات: آخ چرا؟! چرا؟!
باید آسانسور خراب باشه وای ات دوباره گند نزنی جلوی جینز
هی دختر خنگ جینز نه آقای جینز مثلا رئیست ها
آخ کمرم آخ پام می دونم آخر سر از دست این پله ها می میریم
داشتم با خودم کلنجار می رفتم
نفهمیدم چی شد پام سرخورد جیغ کوتاهی کشیدم که ...
پلیز حمایت کنید🥺❤
اگه خوب حمایت کنید پارت بعدی امروز میزارم😁
۵۳.۸k
۰۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.