پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۷
ا.ت: ج جونگ کوک؟
جونگ کوک:ا.ت ... بهم بگو
ا.ت:
زدم زیر گریه و با دستام صورتمو پوشوندم
ا.ت:(گریه)من دارم راست میگم ... لطفا ولم هق
جونگ کوک:
دیدم گریش گرفته پاهام شل شد
تفنگ و گذاشتم کنار رو به زمین نگاه کردم
جونگ کوک:بلند شو
ا.ت:ب برای چی؟
جونگ کوک:فقط بلند شو
ا.ت:ب باشه
ا.ت:
بلند شدم و نگاش کردم
اومد جلو ترسیدم و رومو کردم اونور که دیدم بغلم کرد
ا.ت: جونگ کوک؟
جونگ کوک:ببخشید
ا.ت: ... بیخیال
جونگ کوک:(جدا شدن)ا.ت ... باید بری زندان
ا.ت: چ چقدر؟
جونگ کوک:۱ سال فکر کنم
ا.ت:۱ سال ... من نمیتونم دووم بیارم
جونگ کوک:بهت سر میزنم
ا.ت:ب باشه
جونگ کوک:
اشکاشو پاک کردم و دستشو گرفتم و رفتیم بیرون
(۱۰ ماه بعد)
جونگ کوک: ا.ت ... خوابی؟
ا.ت:سیلام نه بیدارم
جونگ کوک:بیا غذا آوردم برات
ا.ت:مرسی ... چقدر دیگه مونده؟
جونگ کوک:ببین خبر خوب فروردین ماه آزادی
ا.ت:واقا؟ ایولللل
جونگ کوک:امشب کار دارم برای همین باید زود بخوابی
ا.ت:سخته ... ولی سعیمو میکنم
ا.ت:
شب شد رفتم تو تختم بخوابم که هم اتاقیم لونا اومد بالا سرم
لونا:ا.ت ا.ت ... خوابی؟
ا.ت:نه ... چیه؟
لونا:میتونی کمکم کنی؟
ا.ت:چیکار کنم؟
لونا:میخوام فرار کنم
ا.ت: وااات؟
لونا:هیسسس جونگ کوک میشنوه
ا.ت:اینجا نیست جونگ کوک
لونا:پس کارمون آسون شد
لایک؟:(
*<My criminal police>*
پارت ۷
ا.ت: ج جونگ کوک؟
جونگ کوک:ا.ت ... بهم بگو
ا.ت:
زدم زیر گریه و با دستام صورتمو پوشوندم
ا.ت:(گریه)من دارم راست میگم ... لطفا ولم هق
جونگ کوک:
دیدم گریش گرفته پاهام شل شد
تفنگ و گذاشتم کنار رو به زمین نگاه کردم
جونگ کوک:بلند شو
ا.ت:ب برای چی؟
جونگ کوک:فقط بلند شو
ا.ت:ب باشه
ا.ت:
بلند شدم و نگاش کردم
اومد جلو ترسیدم و رومو کردم اونور که دیدم بغلم کرد
ا.ت: جونگ کوک؟
جونگ کوک:ببخشید
ا.ت: ... بیخیال
جونگ کوک:(جدا شدن)ا.ت ... باید بری زندان
ا.ت: چ چقدر؟
جونگ کوک:۱ سال فکر کنم
ا.ت:۱ سال ... من نمیتونم دووم بیارم
جونگ کوک:بهت سر میزنم
ا.ت:ب باشه
جونگ کوک:
اشکاشو پاک کردم و دستشو گرفتم و رفتیم بیرون
(۱۰ ماه بعد)
جونگ کوک: ا.ت ... خوابی؟
ا.ت:سیلام نه بیدارم
جونگ کوک:بیا غذا آوردم برات
ا.ت:مرسی ... چقدر دیگه مونده؟
جونگ کوک:ببین خبر خوب فروردین ماه آزادی
ا.ت:واقا؟ ایولللل
جونگ کوک:امشب کار دارم برای همین باید زود بخوابی
ا.ت:سخته ... ولی سعیمو میکنم
ا.ت:
شب شد رفتم تو تختم بخوابم که هم اتاقیم لونا اومد بالا سرم
لونا:ا.ت ا.ت ... خوابی؟
ا.ت:نه ... چیه؟
لونا:میتونی کمکم کنی؟
ا.ت:چیکار کنم؟
لونا:میخوام فرار کنم
ا.ت: وااات؟
لونا:هیسسس جونگ کوک میشنوه
ا.ت:اینجا نیست جونگ کوک
لونا:پس کارمون آسون شد
لایک؟:(
۴.۰k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.