پرستار بچم پارت ۳۶
ویو ات:همه شام شون رو خوردن تموم چیزا رو جمع کردم اما جیهو رو ندیدم رفتم دنبالش که دیدم دم دستشویی با چندتا مرد بزرگتر وایساده رفتم جلو و جیهو رو کشیدم پشت خودم
ات:چیزی شده؟
مرد: تو کیش باشی؟
ات: مادرشم حالا بگو
مرد:ببین خانم مودبانه به بچت گفتم نمیتونی بری دستشویی ولی گوش نکرد بهتره جمعش کنی ببریش.
ات:اولا دستشویی یه مکان عمومیه دوما بچه من جمع کردن نداره حرف دهنت بفهم
خواستم برم که صدای جیغ یه دختر نظرمو جلب کرد مرده رو کنار زدم و رفتم توی دیدم میخوان به یه دختر تجاوز کنن... شروع کردم به زدنشون که یکی شون تیغه گذاشت زیر گلوم و اون یکی جیهو رو آورده بود
مرد:بهت گفتم برو گوش نکردی چطوره پسر عزیزت رو بکشم؟
ات:کاری به اون نداشته باش عوضی بزار بره اون یه بچش حرومزاده *به شدت عصبیییی*
مرد: او او نکنه میخوای بدمش لای دست سگام که اینجوری حرف میزنی هرزه؟ دو تاشون ببرید تا یه شب خوب باهام بخوابن
ویو ات:بازم اون اتفاق برام افتاد، هرزه بودن انقدر عصبی بودم که دست مرده رو کشیدم پایین گردنم رو برید و خون زیادی ریخت همشونو زدم دست و پاشونو بستم و زنگ زدم پلیس دختره و جیهو رو از اونجا بردم بیرون با دیدن مامان و اینا خیالم راحت شد جیهو رو گذاشتم پایین دختره رو هم سوار ماشین کردمش و بردم خونه خودمون مامان و خواهر کوک هم اومدن خونه مون... دختره توی اتاق بود جعبه کمک های اولیه رو برداشتم بردم توی اتاق
ات:حالت خوبه؟ صدمه که ندیدی؟
دختره: نه...من خوبم و...ولی گردن شما
ات:نگران لین نباش زود خوب میشه، ببینم خانوادت کجان؟
ات:چیزی شده؟
مرد: تو کیش باشی؟
ات: مادرشم حالا بگو
مرد:ببین خانم مودبانه به بچت گفتم نمیتونی بری دستشویی ولی گوش نکرد بهتره جمعش کنی ببریش.
ات:اولا دستشویی یه مکان عمومیه دوما بچه من جمع کردن نداره حرف دهنت بفهم
خواستم برم که صدای جیغ یه دختر نظرمو جلب کرد مرده رو کنار زدم و رفتم توی دیدم میخوان به یه دختر تجاوز کنن... شروع کردم به زدنشون که یکی شون تیغه گذاشت زیر گلوم و اون یکی جیهو رو آورده بود
مرد:بهت گفتم برو گوش نکردی چطوره پسر عزیزت رو بکشم؟
ات:کاری به اون نداشته باش عوضی بزار بره اون یه بچش حرومزاده *به شدت عصبیییی*
مرد: او او نکنه میخوای بدمش لای دست سگام که اینجوری حرف میزنی هرزه؟ دو تاشون ببرید تا یه شب خوب باهام بخوابن
ویو ات:بازم اون اتفاق برام افتاد، هرزه بودن انقدر عصبی بودم که دست مرده رو کشیدم پایین گردنم رو برید و خون زیادی ریخت همشونو زدم دست و پاشونو بستم و زنگ زدم پلیس دختره و جیهو رو از اونجا بردم بیرون با دیدن مامان و اینا خیالم راحت شد جیهو رو گذاشتم پایین دختره رو هم سوار ماشین کردمش و بردم خونه خودمون مامان و خواهر کوک هم اومدن خونه مون... دختره توی اتاق بود جعبه کمک های اولیه رو برداشتم بردم توی اتاق
ات:حالت خوبه؟ صدمه که ندیدی؟
دختره: نه...من خوبم و...ولی گردن شما
ات:نگران لین نباش زود خوب میشه، ببینم خانوادت کجان؟
۹۱.۰k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.