پارت۱۰
~ویو مین یونگی~
~صدای در زدن~
یونگی:بفرمایید؟
در باز شد و کیم نامجون وارد دفترم شد.
چهرش خیلی شاد نبود!
برخلاف تصورم....
یونگی:حالت چطوره نامجونا(:
نامجون: (نفس عمیق) فعلا حال خواهرت مهم تره..!
یونگی:.........(عصبانیت و نگرانی)جونگکوک!؟
نامجون:اره...و مشکل اینه که جونگکوک ا.ت رو ندزدیده...به نظرم بهتره خودت فیلم ضبط شده داخل دوربین هارو ببینی.
فیلم رو نشون داد.اول ا.ت رو بیهوش کرد(یادم نیس دقیقا تو پارت های اول چیکار کرد فک کنم ا.ت رو محکم سمت میله ها کشید و ی کاری کرد بیهوش بشه درست یادم نیس.....فک کنم مشت زد.؟شایدم ی چیزی زد تو سرش)و کلید هارو ازش کش رفت و خودشو آزاد کرد.وقتی داشت فرار میگرد ی چیزی در گوش ا.ت گفت و رفت....چند لحظه بعد ا.ت از جاش بلند شد و دنبالش رفت.(اولش لنگان لنگان رفت ها فک نکنین مثه جت دویید)
و داشت بهش کمک میکرد؟
بعدم ی موتور کش رفت و با موتور دنبال ون جونگکوک رف؟؟؟؟؟؟؟ دلیل همه اینا برام سواله#-#
وات....چی.....جونگکوک خواهر منو کشید توی ون؟
از داخل فیلم دوربین ها درست معلوم نیس که به زور اینکارو کرد یا ا.ت خودش قبول کرده بود...
موتور ا.ت هم پلیس ها و به چوخ داد.
یونگی:.....ینی چییییی؟
نامجون:یونگی.....آروم باش باید بقیش هم ببینی.
فیلم دوربین های جاده...
(بزارین توضیح بدم...این تصویر ی دوربینه که ی پیچ رو نشون میده که پایین اون مسیر دره هست ولی پشت اون پیچ توی این دوربینی که دارن نشون یونگی میدن معلوم نیس)
ون با سرعت زیاد از ی پیچ خطر ناک رد شد...و لحظه ای بعد جاده توسط انفجار روشن شد.
(توی این دوربین ون مشخص نیست ولی از انفجار میشه فهمید که ون با ی جایی تصادف کرده و منفجر شده ولی کسی نمیدونه چه اتفاقی برای کسایی که توی ون بودن افتاده چون هیچ ردی ازشون پیدا نمیشه)
یونگی:.......(شوک شده)ا...الا.ن...ا.ته ی...منن..کجا.س؟
نامجون: متاسفانه هیچ کس نمیدونه....
ی تیم رو فرستادم تا برن اونجا رو برسی کنن ولی هیچ چیزی پیدا نکردن .....
با چشمای اشکی به نامجون نگاه کردم....
خواهرم؟
تنها کسی که داشتم؟
چرا من؟
الان فقط من موندم؟
تا کی باید بد بختی بکشم؟
تا کی زجر بکشم؟
~~~~
تا شرط ها برسه چقد صبر کنم؟°-°
تا لایکا ۱۰ تا بشه چقد صبر کنم؟°-°
تا کامنت ها ۱۵ تا بشه چقد صبر کنم؟°-°
بای بای°-°
~صدای در زدن~
یونگی:بفرمایید؟
در باز شد و کیم نامجون وارد دفترم شد.
چهرش خیلی شاد نبود!
برخلاف تصورم....
یونگی:حالت چطوره نامجونا(:
نامجون: (نفس عمیق) فعلا حال خواهرت مهم تره..!
یونگی:.........(عصبانیت و نگرانی)جونگکوک!؟
نامجون:اره...و مشکل اینه که جونگکوک ا.ت رو ندزدیده...به نظرم بهتره خودت فیلم ضبط شده داخل دوربین هارو ببینی.
فیلم رو نشون داد.اول ا.ت رو بیهوش کرد(یادم نیس دقیقا تو پارت های اول چیکار کرد فک کنم ا.ت رو محکم سمت میله ها کشید و ی کاری کرد بیهوش بشه درست یادم نیس.....فک کنم مشت زد.؟شایدم ی چیزی زد تو سرش)و کلید هارو ازش کش رفت و خودشو آزاد کرد.وقتی داشت فرار میگرد ی چیزی در گوش ا.ت گفت و رفت....چند لحظه بعد ا.ت از جاش بلند شد و دنبالش رفت.(اولش لنگان لنگان رفت ها فک نکنین مثه جت دویید)
و داشت بهش کمک میکرد؟
بعدم ی موتور کش رفت و با موتور دنبال ون جونگکوک رف؟؟؟؟؟؟؟ دلیل همه اینا برام سواله#-#
وات....چی.....جونگکوک خواهر منو کشید توی ون؟
از داخل فیلم دوربین ها درست معلوم نیس که به زور اینکارو کرد یا ا.ت خودش قبول کرده بود...
موتور ا.ت هم پلیس ها و به چوخ داد.
یونگی:.....ینی چییییی؟
نامجون:یونگی.....آروم باش باید بقیش هم ببینی.
فیلم دوربین های جاده...
(بزارین توضیح بدم...این تصویر ی دوربینه که ی پیچ رو نشون میده که پایین اون مسیر دره هست ولی پشت اون پیچ توی این دوربینی که دارن نشون یونگی میدن معلوم نیس)
ون با سرعت زیاد از ی پیچ خطر ناک رد شد...و لحظه ای بعد جاده توسط انفجار روشن شد.
(توی این دوربین ون مشخص نیست ولی از انفجار میشه فهمید که ون با ی جایی تصادف کرده و منفجر شده ولی کسی نمیدونه چه اتفاقی برای کسایی که توی ون بودن افتاده چون هیچ ردی ازشون پیدا نمیشه)
یونگی:.......(شوک شده)ا...الا.ن...ا.ته ی...منن..کجا.س؟
نامجون: متاسفانه هیچ کس نمیدونه....
ی تیم رو فرستادم تا برن اونجا رو برسی کنن ولی هیچ چیزی پیدا نکردن .....
با چشمای اشکی به نامجون نگاه کردم....
خواهرم؟
تنها کسی که داشتم؟
چرا من؟
الان فقط من موندم؟
تا کی باید بد بختی بکشم؟
تا کی زجر بکشم؟
~~~~
تا شرط ها برسه چقد صبر کنم؟°-°
تا لایکا ۱۰ تا بشه چقد صبر کنم؟°-°
تا کامنت ها ۱۵ تا بشه چقد صبر کنم؟°-°
بای بای°-°
۵.۸k
۲۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.