وانشات از شوگا

نگهبان با دیدنم سری تکون داد و منم لبخند گنده ای زدم و رفتم داخل با دیدن منیجر و نامجون که باهم حرف میزدن لبخندی زدم و باهاشون سلام کردم و پرسیدم یونگی کجاست که نامجون به استدیوش اشاره کرد با قدمای بازیگوش به سمت در رفتم و پشت در ایستادم دستی به موهام کشیدم و رمزو زدم به غیر از من و یونگی کسی رمزو نمیدونست پس تا الان حدس زده بود. درو اروم باز کردم و سرمو بردم داخل با دیدنش که هدفون روی گوشش بود و به مانیتور خیره بود لبخندی زدم و رفتم داخل ودرو بستم اروم اروم به سمتش رفتم و دستامو از پشت دور گردنش حلقه کردم که از جا پرید و هدفونش رو روی میز انداخت و دستامو گرفت و صندلیش رو به سمتم برگردوند پوست سفیدش توی اون تیشرت سفید برق میزد و موهای مشکیش باعث میشد پوستش سفیدتر نشون بده دستمو توی موهای بلندش بردم و بهمشون ریختم که لبخندی زد و منو به سمت خودش کشید و روی پاش نشوندم و گفت: وروجک تو کی اومدی
لبخندی زدم و گفتم: همین الان اومدم خسته نباشی
روی موهامو بوسید و گفت:الان که اومدی اصلا خسته نیستم
لبخندی زدم که انگشتشو توی چالم کرد و پاستیلی خندید:کیوت چال چالی
دستامو دور گردنش حلقه کردم و کنجکاو به سمت مانیتور برگشتم:چقد دیگه کارت تموم میشه اوپا؟
با کمی مکث گفت:فکرکنم دو سه ساعتی طول بکشه
اوهومی گفتم و از روی پاش بلند شدم:پس من منتظر میمونم
تعجب کرد:واقعا؟حوصلت سر نمیره؟
لبخندی زدم و دستامو باز کردم:نه اصلا تا وقتی تو کاراتو بکنی منم اینجا دراز میکشم
به مبل چرم پشت سرم اشاره کردم و به سمتش رفتم لبخندی بهم زد که بوس پروازی براش فرستادم و روی مبل دراز کشیدم و گوشیمو توی دستم گرفتم
𓏲· ࣪ ִֶָ 🍷 #𝒘𝒂𝒏𝒔𝒉𝒂
✦- #Copy✘
| #Modir
| #وانشات
| #suga
────────────────
☇〖 BTS 〗⛓️