هفت فرشته پارت ۱۹
+👈تو
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
هر کس مشغول کاری بود نامجون مشغول سفارش میز، جین مشغول درست کردن غذا، جیمین و تهیونگ و کوک مشغول تمیز کردن خونه، جیهوپ و شوگا هم داشتن با تلفن حرف میزدن
+: هی شوگا، جیهوپ دارین با کی حرف میزنین
جیهوپ: یه دقیقه صبر کن عشقم
جیهوپ: ممنون پس منتظرتونیم
جیهوپ: جانم چیکار داری ا/ت
+: دارین با کی حرف میزنین
شوگا: خوب داریم مهمون دعوت میکنیم
+: چی مهمون
شوگا: آره دیگه مهمون
+: مگه شما هم فامیل دارین
جیهوپ: نه پس فقط خودت داری، معلومه که ما هم فامیل داریم
+:مثلا کیا؟
شوگا: مامان و بابا، خواهر، عمه، عمو، دایی، خاله، پسر خاله، دختر خاله، پسر عمو
+: باشه باشه بسه متوجه شدم
شوگا: خوب زدوتر میگفتی انگار نه انگار کار داریم ها
+: پسره بد اخلاق
با اعصبانیت ازشون دور شدی که شوگا گفت:
شوگا: بیبی قهر نکن اخم به صورتت نمیاد
بعد با جیهوپ خندیدن از خجالت دستت رو گذاشتی رو صورت و رفتی تو پذیرایی جیمین و تهیونگ و کوک سخت در حال کار بودن
+: هی بچه ها دارین چیکار میکنین
جیمین: داریم خونه ها رو تمیز میکنیم بچ چان
+: خودم میدونم ولی شما نباید الان برین برای عروسی آماده بشین و کار ها رو به دستیار ها بسپارین
کوک: آخه میدونی چیه گفتیم اگه ببینی کار میکنیم با خودت میگی چه همسرای تمیزی دارم بعدش ما رو بیشتر دوست داری
(با خنده گفتی) :
+: یعنی به خاطر من دارین از صبح کلفتی میکنین آخه عشقای من، من همتون رو دوست دارم
(تهیونگ با نیشخند گفت) :
تهیونگ : داره واضح میگه من دیک میخوام
+: هی تهیونگ خیلی عوضی
کوک: تو بگو چی میخوای ما همین الان کارت رو میسازیم
+: امممم میشه به پشتتون نگاه کنین
وقتی برگشتن با قیافه اخمو نامجون و جین مواجه شدن که جین ملاقه دستش بود و به طرفشون نشونه گرفته بود
جیمین: بچه ها فرارررررر
نامجون: بدویین برین حاظر بشین بقیه کار ها رو دستیار ها انجام میدن
جین: وای به حالتون دوباره هیز بازی در بیارین
با رفتن اونا تو هم به اتاقت رفتی تا میکاپر ها برای عروسی آمادت کنن بعد از تکمیل میکاپ لباس عروسیت رو پوشیدی لباست خیلی زیبا بود اما جلوی سینش یه کم باز بود که باعث منحرف شدن اون هفت تا میشد
+: میشه یه لباس دیگه بپوشم
میکاپر: نه خانم آقایون همین رو انتخاب کردن
+: حدس می دهم کار اونا باشه
لباس رو پوشیدی و جلوی آیینه نگاهی به خودت کردی( عکس طرح لباس رو بعد از رمان میزارم)
میکاپر: خانم آقایون پایین پله ها منتظرتونن
+: باشه اومدم
از اتاق بیرون اومدی و از پله ها به پایین رفتی که با چهره هفت پسر زیبا مواجه شدی اونا واقعا زیبا شده بودن مخصوصا تو لباس دامادی (عکس طرح کت و شلوار هاشون رو بعد از رمان میزارم)
ادامه داخل کامنتا ...
⚠️بقیه اعضا با اسم نوشته میشوند⚠️
هر کس مشغول کاری بود نامجون مشغول سفارش میز، جین مشغول درست کردن غذا، جیمین و تهیونگ و کوک مشغول تمیز کردن خونه، جیهوپ و شوگا هم داشتن با تلفن حرف میزدن
+: هی شوگا، جیهوپ دارین با کی حرف میزنین
جیهوپ: یه دقیقه صبر کن عشقم
جیهوپ: ممنون پس منتظرتونیم
جیهوپ: جانم چیکار داری ا/ت
+: دارین با کی حرف میزنین
شوگا: خوب داریم مهمون دعوت میکنیم
+: چی مهمون
شوگا: آره دیگه مهمون
+: مگه شما هم فامیل دارین
جیهوپ: نه پس فقط خودت داری، معلومه که ما هم فامیل داریم
+:مثلا کیا؟
شوگا: مامان و بابا، خواهر، عمه، عمو، دایی، خاله، پسر خاله، دختر خاله، پسر عمو
+: باشه باشه بسه متوجه شدم
شوگا: خوب زدوتر میگفتی انگار نه انگار کار داریم ها
+: پسره بد اخلاق
با اعصبانیت ازشون دور شدی که شوگا گفت:
شوگا: بیبی قهر نکن اخم به صورتت نمیاد
بعد با جیهوپ خندیدن از خجالت دستت رو گذاشتی رو صورت و رفتی تو پذیرایی جیمین و تهیونگ و کوک سخت در حال کار بودن
+: هی بچه ها دارین چیکار میکنین
جیمین: داریم خونه ها رو تمیز میکنیم بچ چان
+: خودم میدونم ولی شما نباید الان برین برای عروسی آماده بشین و کار ها رو به دستیار ها بسپارین
کوک: آخه میدونی چیه گفتیم اگه ببینی کار میکنیم با خودت میگی چه همسرای تمیزی دارم بعدش ما رو بیشتر دوست داری
(با خنده گفتی) :
+: یعنی به خاطر من دارین از صبح کلفتی میکنین آخه عشقای من، من همتون رو دوست دارم
(تهیونگ با نیشخند گفت) :
تهیونگ : داره واضح میگه من دیک میخوام
+: هی تهیونگ خیلی عوضی
کوک: تو بگو چی میخوای ما همین الان کارت رو میسازیم
+: امممم میشه به پشتتون نگاه کنین
وقتی برگشتن با قیافه اخمو نامجون و جین مواجه شدن که جین ملاقه دستش بود و به طرفشون نشونه گرفته بود
جیمین: بچه ها فرارررررر
نامجون: بدویین برین حاظر بشین بقیه کار ها رو دستیار ها انجام میدن
جین: وای به حالتون دوباره هیز بازی در بیارین
با رفتن اونا تو هم به اتاقت رفتی تا میکاپر ها برای عروسی آمادت کنن بعد از تکمیل میکاپ لباس عروسیت رو پوشیدی لباست خیلی زیبا بود اما جلوی سینش یه کم باز بود که باعث منحرف شدن اون هفت تا میشد
+: میشه یه لباس دیگه بپوشم
میکاپر: نه خانم آقایون همین رو انتخاب کردن
+: حدس می دهم کار اونا باشه
لباس رو پوشیدی و جلوی آیینه نگاهی به خودت کردی( عکس طرح لباس رو بعد از رمان میزارم)
میکاپر: خانم آقایون پایین پله ها منتظرتونن
+: باشه اومدم
از اتاق بیرون اومدی و از پله ها به پایین رفتی که با چهره هفت پسر زیبا مواجه شدی اونا واقعا زیبا شده بودن مخصوصا تو لباس دامادی (عکس طرح کت و شلوار هاشون رو بعد از رمان میزارم)
ادامه داخل کامنتا ...
۶۳.۰k
۲۷ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.