۷𝐇𝐚𝐧𝐚𝐡𝐚𝐤𝐢
۷𝐇𝐚𝐧𝐚𝐡𝐚𝐤𝐢
بریم ادامه
نامجون= خوبه
لیا = هوم
هوسا= بیاید غذا بخوریم
نامجون = باشه
همگی به طرف میز رفتیم و دورش نشستیم منتظر ا.ت بودیم که اومد نشست پشت میزی که تلفنش زنگ خورد
ا.ت= ببخشید بچه ی دقیقه ساکت من جواب بدم
هواسا= باشه
ا.ت= الو سلام عشقم
زمانی که ا.ت اینو گفت شاخ در آوردم عشقم یعنی کی میتونه باشه شاید ا.ت برای خودش دوست پسر داره اصلا به من چه که پاشد رفت داخل اتاقش ما شروع با خوردن کردیم ده دقیقه بعداز ا.ت اومد که با چهره خندون اومد که اخم کردم نشست پشت میز
هواسا= کی بود اینجوری شنگول برگشتی
ا.ت= ام فعلا نمیگم سوپرایز
سوپرایز واقعا
هواسا= که این طور مشتاق تر شدم برای فهمیدنش راستشو بگو ببینم دوست پسر پیدا کردی برای خودت
ا.ت= گفتم که سوپرایز
هواسا راست میگفت منم مشتاق شدم برای دونستنش
نامجون= ام بچه ها میخوام ی چیزی بگم
سانی = بگو
نامجون= من میخوام برای اینکه بعداز چند سال برگشتیم منو لیا ی مهمونی بگیرم و همه دوستام رو دعوت کنم چطوره
هواسا= اینکه خیلی خوبه
ا.ت= درسته
لیا= نامجون کی میخوای جشن رو بگیری که ما همه واسه اون موقع حاضر باشم
نامجون= ام برای پس فردا چطوره
لیا= عالیه
از زبون لیا
زمانی که نامجون گفت میخواد مهمونی بگیره این بهتراین خبری بود که میتونستم بشنوم منم میتونستم اونجا همه چیو تموم کنم بهتراین فرصت بود برای همین از نامجون پرسیدم که برای چه وقتی گذاشته که من هماهنگ کنم همه چیو که نامجون صدام کرد
نامجون= خوبی عشقم
لیا = آره خوبم چطور
نامجون= یک ساعت دارم صدات میزنم
لیا = ببخشید یکم خوشحال شدم حواسم نبود
نامجون= مشکلی نیست
هوسا = خوب بچه ها بریم یکم خرید کنیم وقت نداریم باید سری همه چیو حاضر کنیم
نامجون = منم موافقم پس حاضر شید بریم مرکز خرید
سانی = باشه
از زبون ا.ت
رفتم اتاقم تا لباس هامو عوض کنم ی لباس صورتی پوشیدم با ی شلوار سفید کتونی رو با لباسم ست کردم ی کت سفیدم که ست شلوار بود پوشیدم موهام رو دم اسبی بستم ی آرایش دخترونه کردم کیفم رو برداشتم رفتم پایین رفتم که نگاه خیره همه روی خودم دیدم مخصوصا نامجون
از زبون نامجون
زمانی که ا.ت اومد پایین خیلی خوشگل شده بود زه معنای واقعی خوشگل شده بود که لیا صدامون کرد که بریم همه سوار ماشین شدیم ک به طرف مرکز خرید رفتیم
خوب اینم پارت امروز به ۱۰ لایک برسونید ممنون
بریم ادامه
نامجون= خوبه
لیا = هوم
هوسا= بیاید غذا بخوریم
نامجون = باشه
همگی به طرف میز رفتیم و دورش نشستیم منتظر ا.ت بودیم که اومد نشست پشت میزی که تلفنش زنگ خورد
ا.ت= ببخشید بچه ی دقیقه ساکت من جواب بدم
هواسا= باشه
ا.ت= الو سلام عشقم
زمانی که ا.ت اینو گفت شاخ در آوردم عشقم یعنی کی میتونه باشه شاید ا.ت برای خودش دوست پسر داره اصلا به من چه که پاشد رفت داخل اتاقش ما شروع با خوردن کردیم ده دقیقه بعداز ا.ت اومد که با چهره خندون اومد که اخم کردم نشست پشت میز
هواسا= کی بود اینجوری شنگول برگشتی
ا.ت= ام فعلا نمیگم سوپرایز
سوپرایز واقعا
هواسا= که این طور مشتاق تر شدم برای فهمیدنش راستشو بگو ببینم دوست پسر پیدا کردی برای خودت
ا.ت= گفتم که سوپرایز
هواسا راست میگفت منم مشتاق شدم برای دونستنش
نامجون= ام بچه ها میخوام ی چیزی بگم
سانی = بگو
نامجون= من میخوام برای اینکه بعداز چند سال برگشتیم منو لیا ی مهمونی بگیرم و همه دوستام رو دعوت کنم چطوره
هواسا= اینکه خیلی خوبه
ا.ت= درسته
لیا= نامجون کی میخوای جشن رو بگیری که ما همه واسه اون موقع حاضر باشم
نامجون= ام برای پس فردا چطوره
لیا= عالیه
از زبون لیا
زمانی که نامجون گفت میخواد مهمونی بگیره این بهتراین خبری بود که میتونستم بشنوم منم میتونستم اونجا همه چیو تموم کنم بهتراین فرصت بود برای همین از نامجون پرسیدم که برای چه وقتی گذاشته که من هماهنگ کنم همه چیو که نامجون صدام کرد
نامجون= خوبی عشقم
لیا = آره خوبم چطور
نامجون= یک ساعت دارم صدات میزنم
لیا = ببخشید یکم خوشحال شدم حواسم نبود
نامجون= مشکلی نیست
هوسا = خوب بچه ها بریم یکم خرید کنیم وقت نداریم باید سری همه چیو حاضر کنیم
نامجون = منم موافقم پس حاضر شید بریم مرکز خرید
سانی = باشه
از زبون ا.ت
رفتم اتاقم تا لباس هامو عوض کنم ی لباس صورتی پوشیدم با ی شلوار سفید کتونی رو با لباسم ست کردم ی کت سفیدم که ست شلوار بود پوشیدم موهام رو دم اسبی بستم ی آرایش دخترونه کردم کیفم رو برداشتم رفتم پایین رفتم که نگاه خیره همه روی خودم دیدم مخصوصا نامجون
از زبون نامجون
زمانی که ا.ت اومد پایین خیلی خوشگل شده بود زه معنای واقعی خوشگل شده بود که لیا صدامون کرد که بریم همه سوار ماشین شدیم ک به طرف مرکز خرید رفتیم
خوب اینم پارت امروز به ۱۰ لایک برسونید ممنون
۱۱.۱k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.