عشق یا نفرت؟
عشق یا نفرت؟
part ¹⁰
که با کاری که کرد انگار تشنگیم متوقف شد!
یه لیوان آب ریخت رو صورتم😐
"من چقدر دارم حال میکنم شما رو میزارم سر کار🤣🤣🤣
بدونید کرم ریختن من فعاله هر لحظه ممکنه کاری کنم😬"
ات: یااااا چانسووو
چانسو: یاع یاع یاع خیس شدی😂
ات: هنوزم مثل اون سالا که باهام شوخی میکردی هستی حتی یه درصد هم تغيير نکردی
چانسو: درسته من همیشه در بدترین موقعیت کرم میریزم "مثل ادمینتون 😅"
ات: عااا اینو که میدونمم
چانسو: بزار تا حوله بیارم صورتتو خشک کن بعدشم استراحت کن♡
ات: باشه 😊
"چانسو رفت و یه حوله آورد و منم باهاش صورتم رو خشک کردم و بعدشم سعی کردم بخوابم ولی خوابم نبرد....دیگه حوصلم سر رفت
از اتاق رفتم بیرون که دیدم چانسو داره کتاب میخونه
چانسو: ات....بیدار شدی؟
ات: اصلا نخوابیدم که بخوام بیدار شم هرکار کردم خوابم نبرد
چانسو: چه بد!......میخوای......واست کتاب بخونم تا خوابت ببره؟
ات: چ..چی؟....ک..کتاب؟
چانسو: آره
ات: خوب....باشه
چانسو: پس بیا پیشم بشین
ات: "رفتم و پیشش نشستم که شروع کرد به کتاب خوندن
چانسو: "داشتم واسه ات کتاب میخوندم که دیدم سرش رو گذاشت رو شونم و خوابید.....براید بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و خودم رفتم یه سوپی چیزی واسش درست کنم
ویو کوک:
کوک: چیشد ؟
نامجون: در حال حاضر اونا خیلی ضعیف شدن این بهترین موقع برای حملهاس
کوک: چه خوب.....پس فردا بهشون حمله میکنیم
نامجون: باشه به بقیه هم میگم
.
.
.
فردا
به دو یون حمله کردیم و موفق هم شدیم🥳🥳
اما هرچی کشتیم دختره ات رو پیدا نکردیم
کوک: ای عوضی بهم بگو ات کجاستتت؟
دو یون: بخدا نمیدونم با یه پسره که ازش طلب داشتم به اسم چانسو فرار کردن
کوک: چی؟ کجا فرار کردننن
دو یون: من چه بدونم آخه
کوک: مردک عوضی.....زود باشید بریم "اشاره به دستیاراش"
.
.
کوک: سریع میرید تحقیق میکنید ببینید ات کجاست فهمیدید؟
دستیاراش: بله قربان
ویو ات:
دو روزی میشه که اومدم پیش چانسو و اون خیلی خوب ازم مراقب میکنه
من اصلا به عشق و این مزخرفات اعتقاد ندارم....به خاطر همین همه ب میگن سرد و بی احساس
ولی.....انگار.....من عاشق چانسو شدم!
مننن!!
چطور ممکنه؟
حالم هم بهتر شده بود
که یه روز چانسو با عصبانیت اومد خونه!
خوب بازم ت خماری میزارمتون😁
ولی خدایی خیلی حال کردم هرکی میگفت کیس رفتن و بوسه و اینا الکی بهشون میگفتم آره😂
ببخشید این پارت کم شد♡
حمایت کنید پارت بعدیو شب میزارم و آخر شب هم اگه تونستم دوتا یا یکی از سناریو ها رو میزارم💜
part ¹⁰
که با کاری که کرد انگار تشنگیم متوقف شد!
یه لیوان آب ریخت رو صورتم😐
"من چقدر دارم حال میکنم شما رو میزارم سر کار🤣🤣🤣
بدونید کرم ریختن من فعاله هر لحظه ممکنه کاری کنم😬"
ات: یااااا چانسووو
چانسو: یاع یاع یاع خیس شدی😂
ات: هنوزم مثل اون سالا که باهام شوخی میکردی هستی حتی یه درصد هم تغيير نکردی
چانسو: درسته من همیشه در بدترین موقعیت کرم میریزم "مثل ادمینتون 😅"
ات: عااا اینو که میدونمم
چانسو: بزار تا حوله بیارم صورتتو خشک کن بعدشم استراحت کن♡
ات: باشه 😊
"چانسو رفت و یه حوله آورد و منم باهاش صورتم رو خشک کردم و بعدشم سعی کردم بخوابم ولی خوابم نبرد....دیگه حوصلم سر رفت
از اتاق رفتم بیرون که دیدم چانسو داره کتاب میخونه
چانسو: ات....بیدار شدی؟
ات: اصلا نخوابیدم که بخوام بیدار شم هرکار کردم خوابم نبرد
چانسو: چه بد!......میخوای......واست کتاب بخونم تا خوابت ببره؟
ات: چ..چی؟....ک..کتاب؟
چانسو: آره
ات: خوب....باشه
چانسو: پس بیا پیشم بشین
ات: "رفتم و پیشش نشستم که شروع کرد به کتاب خوندن
چانسو: "داشتم واسه ات کتاب میخوندم که دیدم سرش رو گذاشت رو شونم و خوابید.....براید بغلش کردم و گذاشتمش رو تخت و خودم رفتم یه سوپی چیزی واسش درست کنم
ویو کوک:
کوک: چیشد ؟
نامجون: در حال حاضر اونا خیلی ضعیف شدن این بهترین موقع برای حملهاس
کوک: چه خوب.....پس فردا بهشون حمله میکنیم
نامجون: باشه به بقیه هم میگم
.
.
.
فردا
به دو یون حمله کردیم و موفق هم شدیم🥳🥳
اما هرچی کشتیم دختره ات رو پیدا نکردیم
کوک: ای عوضی بهم بگو ات کجاستتت؟
دو یون: بخدا نمیدونم با یه پسره که ازش طلب داشتم به اسم چانسو فرار کردن
کوک: چی؟ کجا فرار کردننن
دو یون: من چه بدونم آخه
کوک: مردک عوضی.....زود باشید بریم "اشاره به دستیاراش"
.
.
کوک: سریع میرید تحقیق میکنید ببینید ات کجاست فهمیدید؟
دستیاراش: بله قربان
ویو ات:
دو روزی میشه که اومدم پیش چانسو و اون خیلی خوب ازم مراقب میکنه
من اصلا به عشق و این مزخرفات اعتقاد ندارم....به خاطر همین همه ب میگن سرد و بی احساس
ولی.....انگار.....من عاشق چانسو شدم!
مننن!!
چطور ممکنه؟
حالم هم بهتر شده بود
که یه روز چانسو با عصبانیت اومد خونه!
خوب بازم ت خماری میزارمتون😁
ولی خدایی خیلی حال کردم هرکی میگفت کیس رفتن و بوسه و اینا الکی بهشون میگفتم آره😂
ببخشید این پارت کم شد♡
حمایت کنید پارت بعدیو شب میزارم و آخر شب هم اگه تونستم دوتا یا یکی از سناریو ها رو میزارم💜
۱۷.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.