یک عدد دیوانه ی بدبخت
از زبان آتسوشی ( خودم): خوب بچهها من اومدم با داستان زندگی خودم ( موهای من شبیه این عکسس) خوب چون امروز برام یه اتفاقی افتاد میخوام یکسال از بدترین سال های زندگیم رو بگم یعنی درست از زمانی که آخرین امتحانم رو تو کلاس شیشم دادم و واقعاً شیشم بهترین سال زندگیم بود البته تا اون موقع همه چیز عادی و خوب بود چون به مدرسه ی جدید نیومده بودم تابستون اون سال که تموم شد رفت ولی خداییش خیلی خوب بود تابستونش تا اینکه ما اومدیم مدرسه جدید و گفتن یه اردو تابستونی دارید ما رو بردن فرهنگ سرا اونجا تو دریاچه تو این قایق ها هستن شکل قو ان چهار نفری سوار اونا شدیم بعد شدیم اکیپ تو کلاس های تابستونی یه نفر هم بهمون اضافه شد با یه نفرشون هم خیلی جور شدم که ازش واقعا ممنونم چون اون بود که منو با انیمه آشنا کرد و من اوتاکو شدم ولی بعدش تو مهر به دو هفته نکشید همشون رفتن سراغ دوستای جدید فقط من تنها شدم تا اینکه یکیشون خودش رو بهم نزدیک کرد حتما فکر می کنید که من یه نفر رو پیدا کردم ولی خوب اولش خوب بود ولی چند وقت گذشت ، اول علایق و مدلمو مسخره میکرد بعد اعتقادات خانواده ام و بعدشم کافی بود که این یه وسیله یا دفتر دسته من ببینه میگرفت حالا مگه میداد بعد فقط کافی بود ببینه من تو دفترم چی مینویسیم ببخشید که اینو میگم
ولی بهم می گفت اوسکلی برو بابا
بعدم من کنار هرکسی میرفتم تو هر اکیپ کسی با من حتی حرف نمی زد اونجا بود که این حقیقت رو کوبوندن تو صورتم که من بدرد نخورم و کسی دوستم نداره تا اینکه تابستون شد منم همون طور که شما میدانید با گوشیم عقد کرده بودم خونمم زیر پیریز برق بود تا اینکه دوباره مدارس و مهر شروع شد اینم هی این دو روز می چسبید به من تازه تو کلاس هم باهاش افتادم تا اینکه امروز دوتا اتفاق افتاد من میخواستم خودکارم رو که ازم گرفته بود رو بگیرم که با داد بهم پسش داد البته بعد کلی دعوا تو کل مدرسه و بعد هم امروز تو کلاس حرف از گروه های کره ای افتاد بعد همه فهمیدن من آرمی ام همه حتی اون که بهم میچسبید هم مسخرم کردن و چون بچه های ما راجب انیمه هم نمیدونن میدونم به خاطر اینم مسخره میشم که من اوتاکو ام البته خوبی امروز این بود که از شر اون خلاص شدم ولی حالا جدا از اینها من از شروع تابستون که باهم تو ویسگون آشنا شدیم خیلی بهترم ماجراهامون از سوکوکو ها تا مسدود شدن پیجم و این پیج جدید خلاصه که میخواستم ازتون به خاطر این یک سال که کنارم بودین تشکر کنم ببخشید داستان خودمم گفتم و باید بگم من الان هیچ کسی را ندارم یه آتسوشی تنها شدم ولی میخوام بهتون بگم که مراقب خودتون خیلی باشید خوشحال باشید تا منم خوشحال باشم
دوست تون دارم❤️
ولی بهم می گفت اوسکلی برو بابا
بعدم من کنار هرکسی میرفتم تو هر اکیپ کسی با من حتی حرف نمی زد اونجا بود که این حقیقت رو کوبوندن تو صورتم که من بدرد نخورم و کسی دوستم نداره تا اینکه تابستون شد منم همون طور که شما میدانید با گوشیم عقد کرده بودم خونمم زیر پیریز برق بود تا اینکه دوباره مدارس و مهر شروع شد اینم هی این دو روز می چسبید به من تازه تو کلاس هم باهاش افتادم تا اینکه امروز دوتا اتفاق افتاد من میخواستم خودکارم رو که ازم گرفته بود رو بگیرم که با داد بهم پسش داد البته بعد کلی دعوا تو کل مدرسه و بعد هم امروز تو کلاس حرف از گروه های کره ای افتاد بعد همه فهمیدن من آرمی ام همه حتی اون که بهم میچسبید هم مسخرم کردن و چون بچه های ما راجب انیمه هم نمیدونن میدونم به خاطر اینم مسخره میشم که من اوتاکو ام البته خوبی امروز این بود که از شر اون خلاص شدم ولی حالا جدا از اینها من از شروع تابستون که باهم تو ویسگون آشنا شدیم خیلی بهترم ماجراهامون از سوکوکو ها تا مسدود شدن پیجم و این پیج جدید خلاصه که میخواستم ازتون به خاطر این یک سال که کنارم بودین تشکر کنم ببخشید داستان خودمم گفتم و باید بگم من الان هیچ کسی را ندارم یه آتسوشی تنها شدم ولی میخوام بهتون بگم که مراقب خودتون خیلی باشید خوشحال باشید تا منم خوشحال باشم
دوست تون دارم❤️
۸.۱k
۰۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.