ویو ات

ویو ات
خیلی سری خواستم از اتاق برم بیرون دستگیره درو فشار دادم در قفل بود
+یااااا در اتاقمو باز کن
_باز نمیکنم
داشت نزدیکم مبشد با هر قدمی کهمیرفتم عقب اون بیشتر بهم نزدیک میشد دیگع راه فراری نداشتم چسبوندم به دیوار
رونامو گرفت و یه پامو سمت راستش و یه پامو سمت راستش انداخت دستاشو زیر با. سنم گزاشت
و بغلم کرد لباشو محکم کبوند رو لبام و وحشیانه میمکید
و بردم طرف تخت
و درازم کرد و لباشو ازم جدا کرد
+تهیونگ لطفا ولم کن
_چرا بم اعتماد نداری؟!
+فعلا نمیتونم
_اوکی
تهیونگ رفتو در اتاقو بست
+اوففف اخیش لبایمو عوض کردم رفتم پایین که
ماشینمو بشورم
داشتم ماشینمو میشستم که تهیونگ اومد و نیشخندی زد
+چرا میخندی خشگل ندیدی
_چرا دیدم رو به رومه( با نیشخند)
ویو ات
از اونجایی که لباسم خیلی نازک بود اگع بهش اب میریختم تمام بدنم و لباس زیرم معلوم
میشد
شلنگو گرفتم رو لباسم و...... (برو نمازتو بخون 😁)
ویو تهیونگ
داشتم نگاش میکردم که شلنگ ابو گرفت به خودش و تمام لباس زیر و بدنش نمایان شد
خیلی تحریک شده بودم داشتم میرفتم سمتش که مامان ات اومد و یه پسره هم باهاش بود
♡سلام دخترم چرا خیس شدی
+داشتم ماشینو میشستم
♡یه سوپرایز برات دارم