فیک《 نباید اینطوری میشد 》
فیک《 نباید اینطوری میشد 》
P*17*
(ویو چند هفته بعد (ادمینتون خیلی گشاده🗿))
این چند روز یونگی خیلی عجیب شده سا خیلی بهم توجه میکنه یا یجوری رفتار میکنه که انگار اصلا من وجود ندارم
همه چی از اون موقعی شروع شد که ما رفتیم خونه ی پدر شوگا
من دیگه طاقت ندارم باید باهاش حرف بزنم
منتظر بودم که شوگا بیاد بعد ۱ ساعت اومد
+سلام
_سلام.........شوگا
+بله
_چرا این چند روز اینطوری شدی؟
+چطوری؟
_یا خیلی بهم توجه میکنی یا یجوری رفتار میکنی انگار اصلا برات مهم نیستم
+...بعدا دلیلشو بهت میگم
_چرا بعدا ؟ هاااا
+گفتم بعدا میگم دیگه(داد)
_(سکوت)
سریع رفتم تو اتاق و نشستم یه گوشه که نمیدونم چیشد خوابم برد
وقتی بیدار شدم شوگا خونه نبود تصمیم گرفتم برم قدم بزنم
لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون
داشتم راه میرفتم که حس کردم صورتم خیس شد به بالا سرم نگاه کردم
داشت بارون میومد
شروع به دویدن کردم که زود به خونه برسم
وقتی رسیدم رفتم حموم و یه لباس برداشتم و پوشیدم کههمون لحظه شوگا با لباسای خونی و یه چاقو دستش وارد اتاق شد
_ش.....ش.....شوگا
+هیچی نگو .......ببخشید اگه سرت داد زدم ..........الان دلیلشو میگم
داشت نزدیکم میشد منم هی میرفتم عقب که به دیوار برخوردم
+دلیلش اینه که.........................
-----------------------------------------.
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
P*17*
(ویو چند هفته بعد (ادمینتون خیلی گشاده🗿))
این چند روز یونگی خیلی عجیب شده سا خیلی بهم توجه میکنه یا یجوری رفتار میکنه که انگار اصلا من وجود ندارم
همه چی از اون موقعی شروع شد که ما رفتیم خونه ی پدر شوگا
من دیگه طاقت ندارم باید باهاش حرف بزنم
منتظر بودم که شوگا بیاد بعد ۱ ساعت اومد
+سلام
_سلام.........شوگا
+بله
_چرا این چند روز اینطوری شدی؟
+چطوری؟
_یا خیلی بهم توجه میکنی یا یجوری رفتار میکنی انگار اصلا برات مهم نیستم
+...بعدا دلیلشو بهت میگم
_چرا بعدا ؟ هاااا
+گفتم بعدا میگم دیگه(داد)
_(سکوت)
سریع رفتم تو اتاق و نشستم یه گوشه که نمیدونم چیشد خوابم برد
وقتی بیدار شدم شوگا خونه نبود تصمیم گرفتم برم قدم بزنم
لباسامو عوض کردم و رفتم بیرون
داشتم راه میرفتم که حس کردم صورتم خیس شد به بالا سرم نگاه کردم
داشت بارون میومد
شروع به دویدن کردم که زود به خونه برسم
وقتی رسیدم رفتم حموم و یه لباس برداشتم و پوشیدم کههمون لحظه شوگا با لباسای خونی و یه چاقو دستش وارد اتاق شد
_ش.....ش.....شوگا
+هیچی نگو .......ببخشید اگه سرت داد زدم ..........الان دلیلشو میگم
داشت نزدیکم میشد منم هی میرفتم عقب که به دیوار برخوردم
+دلیلش اینه که.........................
-----------------------------------------.
#سناریو
#فیک
#اسمات
#تک_پارتی
#بی_تی_اس
۱۲.۰k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.