¶ چند پارتی جیمین ¶
¶ چند پارتی جیمین ¶
part 4
_ ا.. استرالیا ؟؟
* هیون سو دستشو رو شونه پسرش گذاشت و با لبخند لب زد :
هیون سو : میدونم دلت برای دوستات تنگ میشه اما اونجا هم دوستای زیادی پیدا میکنی پسرم !
_ ن..نه مشکلی نیست باشه بزار برم وسایلم رو رو بردارم . ( ناراحت )
* جیمین با یه غم بزرگ رو دوشش به کلاس برگشت تا وسایلش رو برداره ...
حالا به ا.ت چی میگفت ؟؟ میگفت میخوام برم استرالیا ؟؟
جیمین شروع کرد به جمع کردن وسایلش و ا.ت با تعجب بهش زل زده بود ...
معلم جیمین هم تو اتاق مدیر بود تا پدر جیمین پرونده پسرش رو از مدیر بگیره تا بتونه پسرش رو توی مدارس استرالیا ثبت نام بکنه .
جیمین بغضش شکست و ا.ت رو محکم بغل کرد ...
+ یااا جیمینااااا چی شده چرا گریه میکنی ؟؟
_ ا.ت ازت ممنونم که تو این مدت دوستم شدی ...
قول میدم برگردم دنبالت لطفا فراموشم نکن دوست دارم خیلی دوست دارم !! (:
+ ج..جیمین چی میگی ؟ ( نگران )
_ خدافظ ا.ت !
+ جیمین وایساااا !
افتادم دنبالش اما دیر بود رفت ...
سوار ماشین شد و رفت ...
اشک تو چشمام جمع شده بود ...
* ا.ت بدجور گیج شده بود ...
نمیدونست اون دوست دارمی که جیمین بهش گفت از سر دوستی بود یا عشق ؟؟
اصن کجا رفت ؟ مگه کجا میخواد بره که بعد برای پیدا کردن ا.ت نیاز داره ا.ت هیچوقت فراموشش نکنه ؟؟؟
/ دوهفته بعد /
part 4
_ ا.. استرالیا ؟؟
* هیون سو دستشو رو شونه پسرش گذاشت و با لبخند لب زد :
هیون سو : میدونم دلت برای دوستات تنگ میشه اما اونجا هم دوستای زیادی پیدا میکنی پسرم !
_ ن..نه مشکلی نیست باشه بزار برم وسایلم رو رو بردارم . ( ناراحت )
* جیمین با یه غم بزرگ رو دوشش به کلاس برگشت تا وسایلش رو برداره ...
حالا به ا.ت چی میگفت ؟؟ میگفت میخوام برم استرالیا ؟؟
جیمین شروع کرد به جمع کردن وسایلش و ا.ت با تعجب بهش زل زده بود ...
معلم جیمین هم تو اتاق مدیر بود تا پدر جیمین پرونده پسرش رو از مدیر بگیره تا بتونه پسرش رو توی مدارس استرالیا ثبت نام بکنه .
جیمین بغضش شکست و ا.ت رو محکم بغل کرد ...
+ یااا جیمینااااا چی شده چرا گریه میکنی ؟؟
_ ا.ت ازت ممنونم که تو این مدت دوستم شدی ...
قول میدم برگردم دنبالت لطفا فراموشم نکن دوست دارم خیلی دوست دارم !! (:
+ ج..جیمین چی میگی ؟ ( نگران )
_ خدافظ ا.ت !
+ جیمین وایساااا !
افتادم دنبالش اما دیر بود رفت ...
سوار ماشین شد و رفت ...
اشک تو چشمام جمع شده بود ...
* ا.ت بدجور گیج شده بود ...
نمیدونست اون دوست دارمی که جیمین بهش گفت از سر دوستی بود یا عشق ؟؟
اصن کجا رفت ؟ مگه کجا میخواد بره که بعد برای پیدا کردن ا.ت نیاز داره ا.ت هیچوقت فراموشش نکنه ؟؟؟
/ دوهفته بعد /
۳۹۲
۱۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.