پارت ۱۵
دیدم تهیونگه
(فلش بک تهیونگ ویو):
_جانم کوک
کوک:ته ته امشب آماده باش دو تا بازی داری تو بار...(یه اسم)
_اوکی خودمو ساعت ۱۰ میرسونم همونجا
(خب پایان فاش بک)
راوی:دیگه تهیونگ داشته از پله ها میرفته بالا تا برسته به شرطبندیش که ا/ت رو میبینه و بقیه داستان
تهیونگ ویو:انقدر مرده رو زدم که دیگه نای حرف زدن نداشت دست ا/ت رو گرفتم و کشوندم طرف خودم گریش بند نمی اومد تا آوردمش اینور محکم بغلم کرد
+خیلییی....م.منوننن ا.قای ککیم اون میخواست منو ببره تو اتاق که هق هق (گریش شدت گرفت
)تهیونگ ویو):
خیلی مظلوم و خوردنی شده بود دلم براش سوخت خیلی دختره معصومی بود الان که فکر می کنم میفهمم وقتی دیروز بهش گفتم هرزه چقدر ناراحت شد منم متقابلا بغلش کردم.
_هی دیدی که اون الان دیگه باهات کاری نداره نترس ا/ت(موهاشو ناز میکنه)
(فلش بک تهیونگ ویو):
_جانم کوک
کوک:ته ته امشب آماده باش دو تا بازی داری تو بار...(یه اسم)
_اوکی خودمو ساعت ۱۰ میرسونم همونجا
(خب پایان فاش بک)
راوی:دیگه تهیونگ داشته از پله ها میرفته بالا تا برسته به شرطبندیش که ا/ت رو میبینه و بقیه داستان
تهیونگ ویو:انقدر مرده رو زدم که دیگه نای حرف زدن نداشت دست ا/ت رو گرفتم و کشوندم طرف خودم گریش بند نمی اومد تا آوردمش اینور محکم بغلم کرد
+خیلییی....م.منوننن ا.قای ککیم اون میخواست منو ببره تو اتاق که هق هق (گریش شدت گرفت
)تهیونگ ویو):
خیلی مظلوم و خوردنی شده بود دلم براش سوخت خیلی دختره معصومی بود الان که فکر می کنم میفهمم وقتی دیروز بهش گفتم هرزه چقدر ناراحت شد منم متقابلا بغلش کردم.
_هی دیدی که اون الان دیگه باهات کاری نداره نترس ا/ت(موهاشو ناز میکنه)
۴.۸k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.