رویای من
پارت آخر
یونا: خاله مامان و بابام کی میان؟
می یونگ: الان میرسن خاله جون
شوگا: زنگ زدم گفتن تو راهن
یونا: آخ جون..داداش کوچولم داره میاد
***
صوفیا؛ اومدیمممم...یونا بیا داداش کوچولوت رو ببین...نگا چه خوشگله
یونا:😢... میشه بغلش کنم؟
کوک: حتما... بیا بشین بدیم بغلت
*
یونا:( گریم گرفت و نازش کردم که انگشتم رو گرفت و میخورد...بوسش کردم) وااییی خیلی خوشگله
کوک: شبیه توعع
صوفیا: حالا دیدی داداش دار شدی؟
یونا: آره🥲..میسی
کوک و صوفیا: سر یونا رو بوسیدن و تامام
ادامه دارد....
یونا: خاله مامان و بابام کی میان؟
می یونگ: الان میرسن خاله جون
شوگا: زنگ زدم گفتن تو راهن
یونا: آخ جون..داداش کوچولم داره میاد
***
صوفیا؛ اومدیمممم...یونا بیا داداش کوچولوت رو ببین...نگا چه خوشگله
یونا:😢... میشه بغلش کنم؟
کوک: حتما... بیا بشین بدیم بغلت
*
یونا:( گریم گرفت و نازش کردم که انگشتم رو گرفت و میخورد...بوسش کردم) وااییی خیلی خوشگله
کوک: شبیه توعع
صوفیا: حالا دیدی داداش دار شدی؟
یونا: آره🥲..میسی
کوک و صوفیا: سر یونا رو بوسیدن و تامام
ادامه دارد....
۱۰.۴k
۱۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.