چند پارتی : استری کیدز (p3)
وقتی ا/ت با بدن زخمی و کبود برمیگرده خونه.....
(پارت دوم)
(بعد از سه ساعت)
چانگبین تو اتاق بیمارستان نشسته بود و سرش رو دست های ا/ت گذاشته بود و متوجه حرکت دست های ا/ت شد
چانگبین : ا/ت...ا/ت صدامومیشنوی؟
ا/ت چشماشو به ارومی باز کرد : چا..نگب..ین..چانگبین متا..سفم
چانگبین : برای چی متاسفی ا/ت خداروشکر که حالت خوبه یادت میاد چه اتفاقی افتاده؟؟
ا/ت گریه اش میگیره : اوهوم
چانگبین با دستش اشکای ا/ت رو پاک میکنه : میتونی تعریف کنی ؟؟؟
ا/ت هر چی که یادش میومد رو با گریه براش تعریف میکنه
چانگبین : قیافه اون حروم زاده رو یادت میادد؟؟
ا/ت : نه یادم نمیاد چانگبین موقعی که بهوش بودم صورتش پوشیده بود
چانگبین : باشه استراحت کن من الان برمیگردم
چانگبین در رو باز میکنه و از اتاق بیرون میاد ، در رو میبنده و بهش تکیه میده
هیونجین : چی شد بهوش اومد ؟
چانگبین : اره همه چی رو تعریف کرد
چان : خب چیشده بود
چانگبین با عصبانیت اون جمله رو تکرار کرد : بهش....بهشش ت*ج*او*ز شده بود
جونگین : اُومو(خدای من)
هان : درست حدس زده بودم....
چانگبین : اون حروم زاده رو میکشم
فلیکس : اروم باش هیونگ باید بسپریمش به پلیس
چان : اره راس میگه چانگبین من به پلیس گزارش دادم دارن پیگیری میکنن
چانگبین : نمیتونم باید با دستای خودم خفش کنم چجوری جرئت کرده نزدیک ا/ت من بشه چجوری (تقریبا میشه گفت داد زد)
یه پرستار سرش رواز اتاق بغل بیرون اورد و گفت : لطفا اروم تر اینجا بیمارستانه
چانگبین تعظیم میکنه : بیانه (ببخشید)
یه دکتر برای چک کردن وضعیت ا/ت وارد اتاق میشه و بعد از چند دقیقه بیرون میاد
دکتر : نیاز به مراقبت خاصی نداره پس لزومی هم نداره توبیمارستان باشه اگه میخواید میتونید مرخصش کنید
چانگبین : هیچ مراقبت خاصی نمیخواد ؟؟
دکتر : نه فقط خودشو تا یه مدتی زیاد خسته نکنه
چانگبین ازتون ممنونم دکتر
(پسرا رو به دکتر تعظیم میکنن)
چان : میخوای مرخصش کنی چانگبین؟
چانگبین : اره اگه تو خونه باشه جاش امن تره و پیش خودمه و خیالم راحته
سونگمین : من و لینو میریم کارای ترخیصش رو میکنیم
چانگبین : مرسی منم میرم وسایلشو جمع کنم
هیونجین : منم میام کمکت
چانگبین و هیونجین وارد اتاق میشن...
هیونجین : خانوم خانوما چطوری ؟؟
ا/ت : خوبم ببخشید واقعا نمیخواستم برنامه امروز رو به هم بزنم
هیونجین : مگهتغصیر تو بوده تقصیر اون حروم...
چانگبین در حال جمع کردن وسایل ا/ت : اسمشو جلو من نیار هیون اعصابم به هم میریزه
هیونجین : اوکی ، اصلا ولش فردا دوباره برای چانگبین تولد میگیریم
ا/ت : من که بیمارستانم
هیونجین :نه داریم مرخصت میکینم با ما بیای خونه قراره هر هفت تامون یه هفته خونه شما دو تا بمونیم
ا/ت : اوه جدی میگی؟؟
هیونجین : به نطرت من با تو شوخی دارم ؟ (با خنده)
ا/ت که سعی میکنه نخنده : نه نداری
چانگبین کمک میکنه ا/ت لباساش رو بپوشه : هیونجین کار لینو و سونگمین تموم شد؟
هیونجین : فک کنم اره بزار زنگ بزنم بهشون
هیونجین زنگ میزنه لینو : الو؟ لینو کار ترخیص ا/ت تموم شد ؟؟
لینو : اره به چان گفتم ماشین رو بیاره دم در بیمارستان شما حاضرین؟؟
هیونجین : اره داریم میایم
لینو : اوکی (تلفونوقطع میکنه)
هیونجین : اگه حاضرین بریم اونا دم در منتظرن
چانگبین : بریم
هیونجین چمدون رو برمیداره و میره ؛ چانگبین به ا/ت کمک میکنه بلند شه : میتونی اصلا راه بری ؟
ا/ت : نمیدونم فک کنم بتون...(که تلو تلو میخوره)
چانگبین : تا ماشین بغلت میکنم
چانگبین ا/ت رو بغل میکنه و تا ماشین میبرتش بعد سوار ماشین میشن و به سمت خونه راه میفتن ...................
(پارت دوم)
(بعد از سه ساعت)
چانگبین تو اتاق بیمارستان نشسته بود و سرش رو دست های ا/ت گذاشته بود و متوجه حرکت دست های ا/ت شد
چانگبین : ا/ت...ا/ت صدامومیشنوی؟
ا/ت چشماشو به ارومی باز کرد : چا..نگب..ین..چانگبین متا..سفم
چانگبین : برای چی متاسفی ا/ت خداروشکر که حالت خوبه یادت میاد چه اتفاقی افتاده؟؟
ا/ت گریه اش میگیره : اوهوم
چانگبین با دستش اشکای ا/ت رو پاک میکنه : میتونی تعریف کنی ؟؟؟
ا/ت هر چی که یادش میومد رو با گریه براش تعریف میکنه
چانگبین : قیافه اون حروم زاده رو یادت میادد؟؟
ا/ت : نه یادم نمیاد چانگبین موقعی که بهوش بودم صورتش پوشیده بود
چانگبین : باشه استراحت کن من الان برمیگردم
چانگبین در رو باز میکنه و از اتاق بیرون میاد ، در رو میبنده و بهش تکیه میده
هیونجین : چی شد بهوش اومد ؟
چانگبین : اره همه چی رو تعریف کرد
چان : خب چیشده بود
چانگبین با عصبانیت اون جمله رو تکرار کرد : بهش....بهشش ت*ج*او*ز شده بود
جونگین : اُومو(خدای من)
هان : درست حدس زده بودم....
چانگبین : اون حروم زاده رو میکشم
فلیکس : اروم باش هیونگ باید بسپریمش به پلیس
چان : اره راس میگه چانگبین من به پلیس گزارش دادم دارن پیگیری میکنن
چانگبین : نمیتونم باید با دستای خودم خفش کنم چجوری جرئت کرده نزدیک ا/ت من بشه چجوری (تقریبا میشه گفت داد زد)
یه پرستار سرش رواز اتاق بغل بیرون اورد و گفت : لطفا اروم تر اینجا بیمارستانه
چانگبین تعظیم میکنه : بیانه (ببخشید)
یه دکتر برای چک کردن وضعیت ا/ت وارد اتاق میشه و بعد از چند دقیقه بیرون میاد
دکتر : نیاز به مراقبت خاصی نداره پس لزومی هم نداره توبیمارستان باشه اگه میخواید میتونید مرخصش کنید
چانگبین : هیچ مراقبت خاصی نمیخواد ؟؟
دکتر : نه فقط خودشو تا یه مدتی زیاد خسته نکنه
چانگبین ازتون ممنونم دکتر
(پسرا رو به دکتر تعظیم میکنن)
چان : میخوای مرخصش کنی چانگبین؟
چانگبین : اره اگه تو خونه باشه جاش امن تره و پیش خودمه و خیالم راحته
سونگمین : من و لینو میریم کارای ترخیصش رو میکنیم
چانگبین : مرسی منم میرم وسایلشو جمع کنم
هیونجین : منم میام کمکت
چانگبین و هیونجین وارد اتاق میشن...
هیونجین : خانوم خانوما چطوری ؟؟
ا/ت : خوبم ببخشید واقعا نمیخواستم برنامه امروز رو به هم بزنم
هیونجین : مگهتغصیر تو بوده تقصیر اون حروم...
چانگبین در حال جمع کردن وسایل ا/ت : اسمشو جلو من نیار هیون اعصابم به هم میریزه
هیونجین : اوکی ، اصلا ولش فردا دوباره برای چانگبین تولد میگیریم
ا/ت : من که بیمارستانم
هیونجین :نه داریم مرخصت میکینم با ما بیای خونه قراره هر هفت تامون یه هفته خونه شما دو تا بمونیم
ا/ت : اوه جدی میگی؟؟
هیونجین : به نطرت من با تو شوخی دارم ؟ (با خنده)
ا/ت که سعی میکنه نخنده : نه نداری
چانگبین کمک میکنه ا/ت لباساش رو بپوشه : هیونجین کار لینو و سونگمین تموم شد؟
هیونجین : فک کنم اره بزار زنگ بزنم بهشون
هیونجین زنگ میزنه لینو : الو؟ لینو کار ترخیص ا/ت تموم شد ؟؟
لینو : اره به چان گفتم ماشین رو بیاره دم در بیمارستان شما حاضرین؟؟
هیونجین : اره داریم میایم
لینو : اوکی (تلفونوقطع میکنه)
هیونجین : اگه حاضرین بریم اونا دم در منتظرن
چانگبین : بریم
هیونجین چمدون رو برمیداره و میره ؛ چانگبین به ا/ت کمک میکنه بلند شه : میتونی اصلا راه بری ؟
ا/ت : نمیدونم فک کنم بتون...(که تلو تلو میخوره)
چانگبین : تا ماشین بغلت میکنم
چانگبین ا/ت رو بغل میکنه و تا ماشین میبرتش بعد سوار ماشین میشن و به سمت خونه راه میفتن ...................
۳.۲k
۰۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.