فیک:یه روز کامل با "تهیونگ"
هاااای گایز چطورین؟ part1
ا/ت:صبح با احساس یه نوازش اروم روی صورتم بیدار شدم
آروم چشمامو باز کردم، با دیدن چهره ی تهیونگ روبروم یه لبخند زدمو خودمو بهش چسبوندم و آروم در حالی که سرم توی گردنش بود گفتم:صبحت بخیر عشقم اروم با صدای بمش جواب داد: صبح توام بخیر چاگیا بعد بلند داد زد : اجومااااااا خدمتکارمون اومد دم در و اروم در زد اقا منو صدا زدین؟ تهیونگ:آره ، صبحونه اماده اس؟ خدمتکار:نه اقا معذرت میخوام چی دوست دارین براتون اماده کنم تهیونگ:اشکال نداره اجوما عجله ای نداریم الان بیدار شدیم بعد منو نگاه کرد:چاگیا ، چی دوست داری اجوما برات درست کنه؟
ا/ت: میشه برام پنکیک درست کنید خانوم؟
خدمتکارمون لبخندی زدو اروم گفت:باشه خانوم، لطفا اجوما صدام کنید
لبخندی زدمو گفتم:باشه ممنون خانو... ببخشید اجوما😅
خدمتکارمون و تهیونگ خندیدنو اجوما از اتاق رفت بیرون
منم دوباره محکم تهیونگو بغل کردمو بدنشو بو کشیدم
ا/ت:مثل همیشه بوی بهشت میدی
تهیونگ اروم خندیدو منو بیشتر به خودش فشار داد
تهیونگ:چه حس خوبیه، حس کردن گرمای بدنت توی بغلم
نشستمو توی صورتش نگاه کردم بعد به لباش و اروم لبامو روی لباش گذاشتم وقتی لبامو برداشتم تهیونگ یه خنده ی ریزی سر دادو خیره به لبام حرکتمو تکرار کرد
بلاخره از جامون بلند شدیم رفتم سمت کمد لباسام یه لباس سفید چسبیده با یقه ی باز که دلیلش دو بنده بودنش بود با یه دامن صورتی کمرنگ خیلی کوتاه با چین های جعبه ای پوشیدم که به سختی تا زیر باسنم اومده بود پوشیدمو موهای لختمو که تا زیر باسنم بود شونه زدمو صاف انداختم پشت یه گریم خوشگل کردم ، خیلی ناز شده بودم
تهیونگ از حموم بیرون اومد و اروم اومد سمت من رومو بهش برگردوندمو اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و یه بوسه ی اروم بهش زدم و خندیدمو رفتم عقبو دوباره خودمو تو آیینه نگاه کردم
تهیونگ : خیلی خوشگل شدی مخصوصا... لباسات...بدنت....و....لبات....
خندیدمو زود درو باز کردم که فرار کنم تا رفتم بیرون داد زدم پایین میبینمت زود بیا
کااااااات😁
اگه حمایت بشه پارت بعدو فردا میزارم
لایک کامنت فالووو(:؟
ا/ت:صبح با احساس یه نوازش اروم روی صورتم بیدار شدم
آروم چشمامو باز کردم، با دیدن چهره ی تهیونگ روبروم یه لبخند زدمو خودمو بهش چسبوندم و آروم در حالی که سرم توی گردنش بود گفتم:صبحت بخیر عشقم اروم با صدای بمش جواب داد: صبح توام بخیر چاگیا بعد بلند داد زد : اجومااااااا خدمتکارمون اومد دم در و اروم در زد اقا منو صدا زدین؟ تهیونگ:آره ، صبحونه اماده اس؟ خدمتکار:نه اقا معذرت میخوام چی دوست دارین براتون اماده کنم تهیونگ:اشکال نداره اجوما عجله ای نداریم الان بیدار شدیم بعد منو نگاه کرد:چاگیا ، چی دوست داری اجوما برات درست کنه؟
ا/ت: میشه برام پنکیک درست کنید خانوم؟
خدمتکارمون لبخندی زدو اروم گفت:باشه خانوم، لطفا اجوما صدام کنید
لبخندی زدمو گفتم:باشه ممنون خانو... ببخشید اجوما😅
خدمتکارمون و تهیونگ خندیدنو اجوما از اتاق رفت بیرون
منم دوباره محکم تهیونگو بغل کردمو بدنشو بو کشیدم
ا/ت:مثل همیشه بوی بهشت میدی
تهیونگ اروم خندیدو منو بیشتر به خودش فشار داد
تهیونگ:چه حس خوبیه، حس کردن گرمای بدنت توی بغلم
نشستمو توی صورتش نگاه کردم بعد به لباش و اروم لبامو روی لباش گذاشتم وقتی لبامو برداشتم تهیونگ یه خنده ی ریزی سر دادو خیره به لبام حرکتمو تکرار کرد
بلاخره از جامون بلند شدیم رفتم سمت کمد لباسام یه لباس سفید چسبیده با یقه ی باز که دلیلش دو بنده بودنش بود با یه دامن صورتی کمرنگ خیلی کوتاه با چین های جعبه ای پوشیدم که به سختی تا زیر باسنم اومده بود پوشیدمو موهای لختمو که تا زیر باسنم بود شونه زدمو صاف انداختم پشت یه گریم خوشگل کردم ، خیلی ناز شده بودم
تهیونگ از حموم بیرون اومد و اروم اومد سمت من رومو بهش برگردوندمو اونم دستاشو دور کمرم حلقه کرد منم دستامو دور گردنش حلقه کردم و یه بوسه ی اروم بهش زدم و خندیدمو رفتم عقبو دوباره خودمو تو آیینه نگاه کردم
تهیونگ : خیلی خوشگل شدی مخصوصا... لباسات...بدنت....و....لبات....
خندیدمو زود درو باز کردم که فرار کنم تا رفتم بیرون داد زدم پایین میبینمت زود بیا
کااااااات😁
اگه حمایت بشه پارت بعدو فردا میزارم
لایک کامنت فالووو(:؟
۶.۱k
۲۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.