hard thief part. 21
از دستشویی امدم بیرون و لباسمو عوض کردم و روی تخت نشستم دوباره دلم درد گرفت
-ابیییببییی تو روحت
+ کی؟
دیدم یونگی با یک سینی پر از صبحونه امد جلوم
-هیچی دلم درد می کنه
امد روی تخت و سینی رو گذاشت روی تخت
+خب چی می خوای بخوری
- چایی
+فقط چایی که نمیشه
-دلم نمیاد خواد
+ مربا و کره نمی خوای
دهنم اب افتاد با چشمای مضولم بهش نگاه کردم
+باش بیا😂
لقمه درست کرد و خورد
یک لقمه برا خودش درست می کرد یکی برا من بالاخره تمام شد من چایی خوردم یونگی هم مثل همیشه قهوه سرد خورد سینی رو گذاشت روی میز من دراز کشیدم یونگی هم کنارم
+سیر شدی؟
- اره مرسی
+ خواهش می کنم. خوابت میاد؟
- اوهم
+ اوکی وقتی خوابیدی منم میرم کارمو انجام میدم
- باش
چشمام رو بستمو به سمت راست خوابیدم پشتم سمت یونگی بود
داشتم کم چشمام گرم می شد که دست یونگی روی شکمم بود
یکم وایستادم ببینم چی کار می خواد بکنه دیدم داره دلم میماله
نزدیک گوشم امد
+ چشماتو ببند پاپی کوچولو
چشمامو بستم کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
« از دید یونگی»
خوابش برد ملافه رو انداختم روشو رفتم بیرون
+اجوما اجوما
اجوما : بله ارباب
+ من میرم هواستون به یونسو باشه
اجوما: چشم
سمت دفتر رفتم دیدم ته مین و تهیونگ امدن
+ خب امیدن
ته مین . تهیونگ: بله
یونگی: خب تا کجا پیش رفتین؟
ته مین: هیونگ ما اگه بخوایم هر کار کنیم نمیشه درسته یک مافیا نسبتا کوچیکی هستن ولی هر کار کنیم نمیشه
تهیونگ: ولی میشه جاسوس بفرستیم
یونگی: میشه یک کاری کرد باید خواهرشو بدزدیم
ته مین: چجوری ؟
یونگی:زمان بیرون رفت و امدنشو برا ریز به ریز بنویسید بیارید
تهیونگ: اوکی
یونگی: اوکی همین کارو بکنید مرخصید
همون جوری که اون خواهرمو نابود کرد منم نابودش می کنم
«از دید یونسو»
چشمامو باز کردمو از تخت امد پایین و سمت حال رفتم و رو مبل کنار کوک نشستم
ادامه پست بعدی
-ابیییببییی تو روحت
+ کی؟
دیدم یونگی با یک سینی پر از صبحونه امد جلوم
-هیچی دلم درد می کنه
امد روی تخت و سینی رو گذاشت روی تخت
+خب چی می خوای بخوری
- چایی
+فقط چایی که نمیشه
-دلم نمیاد خواد
+ مربا و کره نمی خوای
دهنم اب افتاد با چشمای مضولم بهش نگاه کردم
+باش بیا😂
لقمه درست کرد و خورد
یک لقمه برا خودش درست می کرد یکی برا من بالاخره تمام شد من چایی خوردم یونگی هم مثل همیشه قهوه سرد خورد سینی رو گذاشت روی میز من دراز کشیدم یونگی هم کنارم
+سیر شدی؟
- اره مرسی
+ خواهش می کنم. خوابت میاد؟
- اوهم
+ اوکی وقتی خوابیدی منم میرم کارمو انجام میدم
- باش
چشمام رو بستمو به سمت راست خوابیدم پشتم سمت یونگی بود
داشتم کم چشمام گرم می شد که دست یونگی روی شکمم بود
یکم وایستادم ببینم چی کار می خواد بکنه دیدم داره دلم میماله
نزدیک گوشم امد
+ چشماتو ببند پاپی کوچولو
چشمامو بستم کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
« از دید یونگی»
خوابش برد ملافه رو انداختم روشو رفتم بیرون
+اجوما اجوما
اجوما : بله ارباب
+ من میرم هواستون به یونسو باشه
اجوما: چشم
سمت دفتر رفتم دیدم ته مین و تهیونگ امدن
+ خب امیدن
ته مین . تهیونگ: بله
یونگی: خب تا کجا پیش رفتین؟
ته مین: هیونگ ما اگه بخوایم هر کار کنیم نمیشه درسته یک مافیا نسبتا کوچیکی هستن ولی هر کار کنیم نمیشه
تهیونگ: ولی میشه جاسوس بفرستیم
یونگی: میشه یک کاری کرد باید خواهرشو بدزدیم
ته مین: چجوری ؟
یونگی:زمان بیرون رفت و امدنشو برا ریز به ریز بنویسید بیارید
تهیونگ: اوکی
یونگی: اوکی همین کارو بکنید مرخصید
همون جوری که اون خواهرمو نابود کرد منم نابودش می کنم
«از دید یونسو»
چشمامو باز کردمو از تخت امد پایین و سمت حال رفتم و رو مبل کنار کوک نشستم
ادامه پست بعدی
۲۴.۲k
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.