💜زندگی مافیایی 💜
💜زندگی مافیایی 💜
P. ⁴
که رفتم درو باز کنم خوردم به یه سینه تختی بالارو نگاه کردم دیدم جیمینه از ترس مثل سگ میلرزیدم که جیمین داشت میومد جلو منم داشتم عقب عقب میرفتم که خوردم به دیوار جیمین خیلی بم نزدیک شد که نفساش به صورتم میخورد که دیدم گفت
جیمین: مگه نگفتم این لباسو بپوش (باداد)
ا. ت: از ترس نمی تونستم حرف بزنم که که خاستم حرف بزنم
جیمین: همین الان گم میشی میری این لباسو میپوشی من میرم پایین اومدم بالا لباست تنت باشه فهمیدی (باداد)
ا. ت: سرمو به معنی باشه تکون دادم
جیمین: نشنیدم بگی چشم
ا. ت: چشم
جیمین رفت از اتاق بیرون که نشستم رو تخت گریه میکردم که یادم اومد باید لباسمو بپوشم لباشو پوشیدم (عکس لباس پارت 3بود نگاهش کنین)
تو اون لباس خیلی جذاب شده بودم که نشستم جلو اینه یه ارایش لایت کردم که یهو در باز شد که هیکل جیمین نمایان شد بایه کتو شلوار شیک بود کفشاشم برق میزد چند دقیقه به هم خیره بودیم که نگاهمو ازش گرفتم
جیمین: پاشو
بلند شدم رفتم پیش جیمین
جیمین دستشو دور کمرم حلقه کرد خودشو به من چسبوند
که داشتیم از پله ها میومیدم پایین که دیدم کلی ادم اینجا بود همه هم با دوست دختراشون اومده بودن داشتیم از پله ها اومدیم پایین
که جیمین گفت
جیمین: از کنارم جم نمی خوری با پسری هم گرم نمی گیری فهمیدی (دستوری گفت)
ا. ت: سرمو به معنی باشه تکون دادم
جیمین: نشنیدم بگی چشم
ا. ت: چشم
جیمین رفت روی یه مبلی نشست منم کنارش نشستم که چندتا از دوستای جیمین اومدن پیشمون به جیمین سلام کردن
تهیونگ: سلام ا. ت کیم تهیونگ هستم
جانکوک: سلام ا. ت کیم جانکوک هستم
بهشون سلام کردن که کوک روبه جیمین کرد گفت
کوک: جیمین این دختره کیه
جیمین: دوست دخترم
کوک خندید
که کوک تیهونگ با دوست دختراشون رفتن اون ور
که دیدم یه پسر داره نگاهم میکنه
احمیت ندادم که اومد سمت منو جیمین
پسره: سلام من لو کی سونگم
که دستشو سمت من دراز کرد
خاستم دستمو بش بدم که دیدم جیمین
داره بد نگاهم میکنه رگ گردنش زده بود بیرون داشتم میمردم از ترس که دسمتو بش ندادم
پسره: خوب میبینم اقای پارک جیمین واسه خودش یه دافی پیداکره
نگاه جیمین کردم خیلی عصبانی بود
جیمین: اره دیگه مثل تو که هوس باز نیستم
جیمین به بادیگاردا دستور داد که بندازنش بیرون اون پسره رو پرست کردن بیرون
مهمونی خسته کننده تموم شد که هیچی که تو خونه نبود فقط منو جیمین بودیم.......
خب بچه ها تو خماری بمونید تا پارت بعد لطف همایت کنید 🥹🥺💜
P. ⁴
که رفتم درو باز کنم خوردم به یه سینه تختی بالارو نگاه کردم دیدم جیمینه از ترس مثل سگ میلرزیدم که جیمین داشت میومد جلو منم داشتم عقب عقب میرفتم که خوردم به دیوار جیمین خیلی بم نزدیک شد که نفساش به صورتم میخورد که دیدم گفت
جیمین: مگه نگفتم این لباسو بپوش (باداد)
ا. ت: از ترس نمی تونستم حرف بزنم که که خاستم حرف بزنم
جیمین: همین الان گم میشی میری این لباسو میپوشی من میرم پایین اومدم بالا لباست تنت باشه فهمیدی (باداد)
ا. ت: سرمو به معنی باشه تکون دادم
جیمین: نشنیدم بگی چشم
ا. ت: چشم
جیمین رفت از اتاق بیرون که نشستم رو تخت گریه میکردم که یادم اومد باید لباسمو بپوشم لباشو پوشیدم (عکس لباس پارت 3بود نگاهش کنین)
تو اون لباس خیلی جذاب شده بودم که نشستم جلو اینه یه ارایش لایت کردم که یهو در باز شد که هیکل جیمین نمایان شد بایه کتو شلوار شیک بود کفشاشم برق میزد چند دقیقه به هم خیره بودیم که نگاهمو ازش گرفتم
جیمین: پاشو
بلند شدم رفتم پیش جیمین
جیمین دستشو دور کمرم حلقه کرد خودشو به من چسبوند
که داشتیم از پله ها میومیدم پایین که دیدم کلی ادم اینجا بود همه هم با دوست دختراشون اومده بودن داشتیم از پله ها اومدیم پایین
که جیمین گفت
جیمین: از کنارم جم نمی خوری با پسری هم گرم نمی گیری فهمیدی (دستوری گفت)
ا. ت: سرمو به معنی باشه تکون دادم
جیمین: نشنیدم بگی چشم
ا. ت: چشم
جیمین رفت روی یه مبلی نشست منم کنارش نشستم که چندتا از دوستای جیمین اومدن پیشمون به جیمین سلام کردن
تهیونگ: سلام ا. ت کیم تهیونگ هستم
جانکوک: سلام ا. ت کیم جانکوک هستم
بهشون سلام کردن که کوک روبه جیمین کرد گفت
کوک: جیمین این دختره کیه
جیمین: دوست دخترم
کوک خندید
که کوک تیهونگ با دوست دختراشون رفتن اون ور
که دیدم یه پسر داره نگاهم میکنه
احمیت ندادم که اومد سمت منو جیمین
پسره: سلام من لو کی سونگم
که دستشو سمت من دراز کرد
خاستم دستمو بش بدم که دیدم جیمین
داره بد نگاهم میکنه رگ گردنش زده بود بیرون داشتم میمردم از ترس که دسمتو بش ندادم
پسره: خوب میبینم اقای پارک جیمین واسه خودش یه دافی پیداکره
نگاه جیمین کردم خیلی عصبانی بود
جیمین: اره دیگه مثل تو که هوس باز نیستم
جیمین به بادیگاردا دستور داد که بندازنش بیرون اون پسره رو پرست کردن بیرون
مهمونی خسته کننده تموم شد که هیچی که تو خونه نبود فقط منو جیمین بودیم.......
خب بچه ها تو خماری بمونید تا پارت بعد لطف همایت کنید 🥹🥺💜
۶.۳k
۲۰ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.