رمان
رمان
پارت پنجاه و هفت
از کافه اومدیم بیرون
سوار ماشین شدیم
یع ربعه خودمونو رسوندیم
رفتیم طرف اتاق پلیس
آرام: سلام
پلیس : سلام
نیما : سلام آقای محترم
پلیس : خوش اومدین
آرام خانوم باید بهتون بگم گه خوشبختانه مجرم بهوش اومده
آرام: راست میگین
وقعااا
نیمااا بهوش اومددد واییییییییییی
نیما : دیدی گفتم ناراحت نباش همه چیز درست میشه نفسم
پلیس: اهم ..
خب روز شنبه دادگاه دارید
همراه با وکیل تون میآید دادگاه
امیدوارم موفق شین
آرام: آقای پلیس شما میدونین که من نخواستم بکشمش
من برای دفاع از خودم مجبور به همیچین کاری شدم
پلیس : میدونم خانوم
نمیذارم حق شما پایمال بشه
کاری میکنم که هزار باز از اون کار کثیفی که کرده پشیمون بشه
نیما : دمتون گرم آقا پلیس
آرام: خب دیگ ما مزاحمتون نشیم
فعلا از حضورتون مرخص میشیم تا شنبه به امید خدا ببینیم چی میشه
پلیس : هرچی خدا خودش صلاح بدونه همون میشه
نیما : هرچی که خیره
بریم دیگ ممنون از شما
پلیس: خواهش میکنم وظیفه مو انجام دادم
نیما : خدانگهدار
پلیس : خداحافظتون
......
آرام : از پاسگاه اومدیم بیرون
نیما : ملینا نیومد چراا
گفت که میام
آرام: شاید کاری پبش اومده براش
یا هادی کارش داشته
نیما : شاید
آرام: بزار زنگ بزنم بهش
نیما : باش
آرام: بعد دوتا بوق جواب داد
ملینا : جانم
آرام: سلام عاجی
ملینا: سلام گلم
خوبی چخبر نیما خوبه
آرام: آره مرسی شما خوبین ؟
ملینا : مرسی هادی سلام داره
آرام: سلامت باشه
ملینا : میگم نتونستم بیام ببخشید
من و هادی اومدیم خرید عروسی
اگ خدا بخواد هفته دیگه تالار میگیریم و عروسی میکنیم
آرام: الهیییی قربونتتت برممم عروووس خشگلممم ایشالا خوشبخت شییییی
خیلی خوشحال شدمممم
ملینا : فدات بشم من مرسی
ایشالا عروسی تو و نیما
آرام: فدات شم
ملینا : راستی پلیس چی گفت؟
آرام: وایییی ملیناااا
اون کامیار کصکش بهوش اومدددد
ولی شنبه دادگاه داریم
ملینا: امروز پنجشنبس؟
آرام: آره
ملینا : خب دو روز مونده
خوبه ایشالا که خیره
آرام: هیی ایشالا
ملینا : میگم عاجیی تو و نیما امشب وقتتون خالیه؟
آرام: چطور ؟
ملینا : من و هادی میریم ارم
اگ میتونین شمام با ما بیاین
خوش میگذره
آرام: باشه بزار به مامانم بگم.
ملینا : اونو من زنگ میزنم اجازه تو میگیرم
آرام : مرسیی
فقط ساعت چند راه میوفتیم؟
الان شیشع
ملینا: هفت
آرام؛ باشع پس برم خونه یذره تیپ بزنم ساعت ۷ بیاین سر کوچه ما مارو سوار کنیم
یه ماشینه بریم بهتره بیشتر حال میده
ملینا : باشه
میبینمت
بایی
آرام: بایی
...
پارت پنجاه و هفت
از کافه اومدیم بیرون
سوار ماشین شدیم
یع ربعه خودمونو رسوندیم
رفتیم طرف اتاق پلیس
آرام: سلام
پلیس : سلام
نیما : سلام آقای محترم
پلیس : خوش اومدین
آرام خانوم باید بهتون بگم گه خوشبختانه مجرم بهوش اومده
آرام: راست میگین
وقعااا
نیمااا بهوش اومددد واییییییییییی
نیما : دیدی گفتم ناراحت نباش همه چیز درست میشه نفسم
پلیس: اهم ..
خب روز شنبه دادگاه دارید
همراه با وکیل تون میآید دادگاه
امیدوارم موفق شین
آرام: آقای پلیس شما میدونین که من نخواستم بکشمش
من برای دفاع از خودم مجبور به همیچین کاری شدم
پلیس : میدونم خانوم
نمیذارم حق شما پایمال بشه
کاری میکنم که هزار باز از اون کار کثیفی که کرده پشیمون بشه
نیما : دمتون گرم آقا پلیس
آرام: خب دیگ ما مزاحمتون نشیم
فعلا از حضورتون مرخص میشیم تا شنبه به امید خدا ببینیم چی میشه
پلیس : هرچی خدا خودش صلاح بدونه همون میشه
نیما : هرچی که خیره
بریم دیگ ممنون از شما
پلیس: خواهش میکنم وظیفه مو انجام دادم
نیما : خدانگهدار
پلیس : خداحافظتون
......
آرام : از پاسگاه اومدیم بیرون
نیما : ملینا نیومد چراا
گفت که میام
آرام: شاید کاری پبش اومده براش
یا هادی کارش داشته
نیما : شاید
آرام: بزار زنگ بزنم بهش
نیما : باش
آرام: بعد دوتا بوق جواب داد
ملینا : جانم
آرام: سلام عاجی
ملینا: سلام گلم
خوبی چخبر نیما خوبه
آرام: آره مرسی شما خوبین ؟
ملینا : مرسی هادی سلام داره
آرام: سلامت باشه
ملینا : میگم نتونستم بیام ببخشید
من و هادی اومدیم خرید عروسی
اگ خدا بخواد هفته دیگه تالار میگیریم و عروسی میکنیم
آرام: الهیییی قربونتتت برممم عروووس خشگلممم ایشالا خوشبخت شییییی
خیلی خوشحال شدمممم
ملینا : فدات بشم من مرسی
ایشالا عروسی تو و نیما
آرام: فدات شم
ملینا : راستی پلیس چی گفت؟
آرام: وایییی ملیناااا
اون کامیار کصکش بهوش اومدددد
ولی شنبه دادگاه داریم
ملینا: امروز پنجشنبس؟
آرام: آره
ملینا : خب دو روز مونده
خوبه ایشالا که خیره
آرام: هیی ایشالا
ملینا : میگم عاجیی تو و نیما امشب وقتتون خالیه؟
آرام: چطور ؟
ملینا : من و هادی میریم ارم
اگ میتونین شمام با ما بیاین
خوش میگذره
آرام: باشه بزار به مامانم بگم.
ملینا : اونو من زنگ میزنم اجازه تو میگیرم
آرام : مرسیی
فقط ساعت چند راه میوفتیم؟
الان شیشع
ملینا: هفت
آرام؛ باشع پس برم خونه یذره تیپ بزنم ساعت ۷ بیاین سر کوچه ما مارو سوار کنیم
یه ماشینه بریم بهتره بیشتر حال میده
ملینا : باشه
میبینمت
بایی
آرام: بایی
...
۴.۷k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.