انتقام شیرین پارت 6
" زهی خیال باطل ! "
میراندا خوشحال بود ! خیلی خیلی زیاد ! امروز پرواز داشت به سمت فرانسه .
امروز قرار بود انتقام بگیره ، یه انتقام شیرین ! ولی خبر نداشت چی در انتظارشه...
$ اوه میراندا به نظر خوشحال میای ! چی تو سرته ؟
+ واقعا خوشحالم ؛ اون کلی عذابم داد الان نوبت منه !
$ میکشیش ؟
+ آره
' پنج ساعت بعد '
هواپیما نشست .
میراندا سریع سوار ماشین شد و به سمت عمارت کیم رانندگی کرد. ( چون تهیونگ هک شده بود آدرس خونش هم معلوم شد .)
ماسک زد و کلاهش رو گذاشت و در زد .
یه پسر جذابی درو باز کرد که تا حالا اونو ندیده بود .
* تو کی هستی ؟
+ سلام خوبین ؟ من با آقای کیم تهیونگ کار داشتم .
* اسم ؟
+ کارن اورتگا ( الکی )
* یه لحظه صبر کنین
یه دقیقه بعد
* ببخشید منتظرتون گذاشتم لیدی
* اقای مین باهاش برو
مین : سلام من بادیگارد اقای کیم هستم
ذ.م : اوه شت حالا چه گو*هی بخورم ؟ اوکی هر جور شده میرم
همراه بادیگاردش رفت
+ اتاق اقا کیم کجاست ؟
مین : اینجا
و دری رو بهش نشون داد
+ ممنون فقط من باهاش تنهایی کار دارم
مین : خیلی خب من پشت درم ( خنگ 😐)
نفس عمیقی کشید و درو باز کرد
+ سلام اقای کیم
~ سلام خانم اورتگا
+ عجب منگلی هستیاا
~ هی هیییی باهام درست حرف بزن
+ این همه بلا سرم آوردی الان انتظار احترام داری ؟
بعد از این حرفش تهیونگ تازه فهمید شخص مقابلش کیه ..
~ میراندا !
+ چی فکر کردی ؟
~ تو اینجا چیکار میکنی ؟
+ اومدم روح مادرمو شاد کنم !
~ هنوز میخوای انتقام بگیری ؟
+ اره
~ مطمئن باش نمیتونی ! به همین خیال باش !
+ چرا نتونم ؟
~ چون من کسیو دارم که وقتی مراقب خودم میستم مراقبم باشه !
میراندا با تعجب به تهیونگ نگاه کرد
+ چی ؟ منظورت چیه ؟
~ خوبه یه نگاه به پشت سرت بندازی
میراندا با شک و تردید به پشت سرش نگاهی انداخت و با دیدن شخص روبه روش از شدت ترس و تعجب تفنگش از دستش افتاد ....
خماری 😂
چالش پست : فکر میکنین کی باشه ؟
اسلاید دو استایل میراندا برای فرودگاه
اسلاید سه خونه تهیونگ
میراندا خوشحال بود ! خیلی خیلی زیاد ! امروز پرواز داشت به سمت فرانسه .
امروز قرار بود انتقام بگیره ، یه انتقام شیرین ! ولی خبر نداشت چی در انتظارشه...
$ اوه میراندا به نظر خوشحال میای ! چی تو سرته ؟
+ واقعا خوشحالم ؛ اون کلی عذابم داد الان نوبت منه !
$ میکشیش ؟
+ آره
' پنج ساعت بعد '
هواپیما نشست .
میراندا سریع سوار ماشین شد و به سمت عمارت کیم رانندگی کرد. ( چون تهیونگ هک شده بود آدرس خونش هم معلوم شد .)
ماسک زد و کلاهش رو گذاشت و در زد .
یه پسر جذابی درو باز کرد که تا حالا اونو ندیده بود .
* تو کی هستی ؟
+ سلام خوبین ؟ من با آقای کیم تهیونگ کار داشتم .
* اسم ؟
+ کارن اورتگا ( الکی )
* یه لحظه صبر کنین
یه دقیقه بعد
* ببخشید منتظرتون گذاشتم لیدی
* اقای مین باهاش برو
مین : سلام من بادیگارد اقای کیم هستم
ذ.م : اوه شت حالا چه گو*هی بخورم ؟ اوکی هر جور شده میرم
همراه بادیگاردش رفت
+ اتاق اقا کیم کجاست ؟
مین : اینجا
و دری رو بهش نشون داد
+ ممنون فقط من باهاش تنهایی کار دارم
مین : خیلی خب من پشت درم ( خنگ 😐)
نفس عمیقی کشید و درو باز کرد
+ سلام اقای کیم
~ سلام خانم اورتگا
+ عجب منگلی هستیاا
~ هی هیییی باهام درست حرف بزن
+ این همه بلا سرم آوردی الان انتظار احترام داری ؟
بعد از این حرفش تهیونگ تازه فهمید شخص مقابلش کیه ..
~ میراندا !
+ چی فکر کردی ؟
~ تو اینجا چیکار میکنی ؟
+ اومدم روح مادرمو شاد کنم !
~ هنوز میخوای انتقام بگیری ؟
+ اره
~ مطمئن باش نمیتونی ! به همین خیال باش !
+ چرا نتونم ؟
~ چون من کسیو دارم که وقتی مراقب خودم میستم مراقبم باشه !
میراندا با تعجب به تهیونگ نگاه کرد
+ چی ؟ منظورت چیه ؟
~ خوبه یه نگاه به پشت سرت بندازی
میراندا با شک و تردید به پشت سرش نگاهی انداخت و با دیدن شخص روبه روش از شدت ترس و تعجب تفنگش از دستش افتاد ....
خماری 😂
چالش پست : فکر میکنین کی باشه ؟
اسلاید دو استایل میراندا برای فرودگاه
اسلاید سه خونه تهیونگ
۶.۷k
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.