درخواستی
#درخواستی
پارت⁶
ویو تهیونگ
دیدم کلید هنوز رو دره پس از فرصت استفاده کردم همین که وارد اتاق شدیم سریع درو قفل کردم و کلید رو گذاشتم بالای کمد تا ا٫ت دستش بهش نرسه
+تهیونگ چیکار میکنی؟؟همین الان درو باز کن!(عصبی)
_(رفتم سمتش چسبوندمش به دیوار و بین دستام گیرش انداختم)
_دستور دادنت تموم شد خانم کیم چون الان دیگه قوانین کیم تهیونگ اجرا میشه(بم و دارک)(میخواست در بره که محکم گرفتمش)
_کجا میخوای بری کوچولو راه فراری نداری(لبخند شیطانی)
+ولم کن
_از این خبرا نیست قرار نیست ولت کنم هانی
(نگاهم به لبای صوتی و نرمش افتاد خیلی وسوسه انگیز بودن)
_بیبی از وقتی اومدم خونه بوسم نکردی ددی بوسشو میخواد نمیخوای بوسمو بهم بدی؟(خمار و بم)
+اصلا فکرشم نکن
_ چه بخای چه نخوای کار خودمو میکنم تو مال منی بیب(از کمرش گرفتم و به خودم چسبوندمش لبامو گذاشتم رو لباش و مک میزدم ا٫ت داشت مقاومت میکرد ولی بی فایده بود زورش به من نمیرسید یکم بعد خودشم فهمید تلاشش بیفایدس و دیگه مقاومت نکرد اما هنوز همراهیم نمیکرد یه گاز از لب پایینش گرفتم که بهش بفهمونم همراهی کنه ولی ا٫ت لجباز تر از این حرفا بود یک گاز محکم تر گرفتم که ناله خفیفی کرد و شروع کرد به همراهی کردم بوسه خیسی رو شروع کردیم بعد از ⁵ مین نفس کم اورد و با دستای کوچولوش به سینم مشت میزد تا ولش کنم با بی میلی ازش جدا شدم هنوز از طعم لباش سیر نشده بودم)
_اممم...بیبی خوشمزه من(سرمو تو گودی گردنش فرو کردم و بو کشیدم)
+چه خبرته وحشی....داشتم...خفه..میشدم(نفس نفس زدن)
_که من وحشیم آره؟(نگاه ترسناک)
+نه..چیزه منظورم اینه که وحشی بودن چیزه خوبیه
_ آها خوبه فکردم منظور دیگه ای داری اونوقت باید خودتو واسه تنبیه آماده میکردی
+نه چه منظوری بخوام داشته باشم
_پرنسسم حالا آشتی کردی؟
+نه خیر
_چرا؟بیبی من که معذرت خواهی کردم لطفاً دیگه این قهرو تمومش کن من دور از تو بدون لمس کردنت بدون بوسه های شیرینت دووم نمیارم لطفاً آشتی کن اگر آشتی کنی فردا میبرمت شهر بازی
+وقعاااا..اهم.یعنی چیزه..نه آشتی نمیکنم
_اگر واست خوراکی بخرم چی؟
+خب......
_عروسک هم میخرم
+خب اگر همه اینارو یکجا انجام بدی شاید آشتی کردم(لوس)
_نینی کوچولو(خنده)معلومه انجام میدم مگه من چنتا بیبی تایگر دارم(بغلش کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم)
+حالا فکر نکن آشتی کردم گفتم شاید(لوس)
_من که میدونم آخر آشتی میکنی(خنده و گونه ا٫ت رو میبوسه)
ادامه دارد.....
پارت⁶
ویو تهیونگ
دیدم کلید هنوز رو دره پس از فرصت استفاده کردم همین که وارد اتاق شدیم سریع درو قفل کردم و کلید رو گذاشتم بالای کمد تا ا٫ت دستش بهش نرسه
+تهیونگ چیکار میکنی؟؟همین الان درو باز کن!(عصبی)
_(رفتم سمتش چسبوندمش به دیوار و بین دستام گیرش انداختم)
_دستور دادنت تموم شد خانم کیم چون الان دیگه قوانین کیم تهیونگ اجرا میشه(بم و دارک)(میخواست در بره که محکم گرفتمش)
_کجا میخوای بری کوچولو راه فراری نداری(لبخند شیطانی)
+ولم کن
_از این خبرا نیست قرار نیست ولت کنم هانی
(نگاهم به لبای صوتی و نرمش افتاد خیلی وسوسه انگیز بودن)
_بیبی از وقتی اومدم خونه بوسم نکردی ددی بوسشو میخواد نمیخوای بوسمو بهم بدی؟(خمار و بم)
+اصلا فکرشم نکن
_ چه بخای چه نخوای کار خودمو میکنم تو مال منی بیب(از کمرش گرفتم و به خودم چسبوندمش لبامو گذاشتم رو لباش و مک میزدم ا٫ت داشت مقاومت میکرد ولی بی فایده بود زورش به من نمیرسید یکم بعد خودشم فهمید تلاشش بیفایدس و دیگه مقاومت نکرد اما هنوز همراهیم نمیکرد یه گاز از لب پایینش گرفتم که بهش بفهمونم همراهی کنه ولی ا٫ت لجباز تر از این حرفا بود یک گاز محکم تر گرفتم که ناله خفیفی کرد و شروع کرد به همراهی کردم بوسه خیسی رو شروع کردیم بعد از ⁵ مین نفس کم اورد و با دستای کوچولوش به سینم مشت میزد تا ولش کنم با بی میلی ازش جدا شدم هنوز از طعم لباش سیر نشده بودم)
_اممم...بیبی خوشمزه من(سرمو تو گودی گردنش فرو کردم و بو کشیدم)
+چه خبرته وحشی....داشتم...خفه..میشدم(نفس نفس زدن)
_که من وحشیم آره؟(نگاه ترسناک)
+نه..چیزه منظورم اینه که وحشی بودن چیزه خوبیه
_ آها خوبه فکردم منظور دیگه ای داری اونوقت باید خودتو واسه تنبیه آماده میکردی
+نه چه منظوری بخوام داشته باشم
_پرنسسم حالا آشتی کردی؟
+نه خیر
_چرا؟بیبی من که معذرت خواهی کردم لطفاً دیگه این قهرو تمومش کن من دور از تو بدون لمس کردنت بدون بوسه های شیرینت دووم نمیارم لطفاً آشتی کن اگر آشتی کنی فردا میبرمت شهر بازی
+وقعاااا..اهم.یعنی چیزه..نه آشتی نمیکنم
_اگر واست خوراکی بخرم چی؟
+خب......
_عروسک هم میخرم
+خب اگر همه اینارو یکجا انجام بدی شاید آشتی کردم(لوس)
_نینی کوچولو(خنده)معلومه انجام میدم مگه من چنتا بیبی تایگر دارم(بغلش کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم)
+حالا فکر نکن آشتی کردم گفتم شاید(لوس)
_من که میدونم آخر آشتی میکنی(خنده و گونه ا٫ت رو میبوسه)
ادامه دارد.....
۲۵.۱k
۱۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.