P last
P last
_آقا اصلا اوکی..من م..ست.. دارم میگم کمرم و زیر دلم داره میترکه...
+...باشه عزیزم...داد نزن...من بهت کمک میکنم....خب نرو تو بحر همه چیی...تقصیر خودته دیگه پسرر...
۲ ساعت با کارای فراتر از چیزی که تاحالا بودیم...گذشت...
+..الان خوبی....
_آ..آره....
+....
_مرسی دختر...کار بلدی...
+گفتم در صورتی اینکارو میکنم که به روم نیاریییی...
_باشه عزیزم....ولی...نزاشتی دخترونگیتو بگیرم لعنتی...
+...ته...برم چیزی بیارم بخوری....شام نخوردی اصلا...
_بیا بخوابیم نمیخواد...
+من...برم توی یه اتاق دیگه؟.
_...چرا باید بری؟....
+..مامانم گفت....
_الان که نیستش...بیا پیش من..
رفتم روی تختش و کنارش دراز کشیدم....
گوشیمو باز کردم و دیدم بله...کراشم استوری گذاشته...یه ورزشکار معروفه تقریبا....
کنار هم دیگه خوابیده بودیم و هرچی من تو گوشی میدیدم اونم میدید!
زدم روی استوری هاش..
_....این کیه؟...
+...چیز...کراشمه....
زده بودم تو هدف و عصبانی شده بود...
_......
نگاه های حساسشو حس میکردم...
_من کراشت نیستم الانن؟....
یه کوچولو ناراحت شده....
+...تو که عشقمی....کراش م بودی قبلا...
گوشیرو از دستم کشید و گذاشت روی میز پا تختی کنار خودش...
+نهههههه بدههه..
بغلم کرد و فشارم داد..
_بخوابببب...
+وای...خوابم نمیاد...
_ات....چشمات خیلی قشنگه میدونستی؟
+ولی...چشمام به قشنگی چشمای استلا نیست تهیونگ...
_...از کجا فهمیدی...
+..تو پیج اینستاگرام قدیمیت..
_...ولش کن...چشمات خاصه...اصلا..اصلا مهم خود آدمه...چشم آبی رو که تقریبا نصف جهان دارن..
+..اوهوم...میدونم...
_..باید بخوابیم..ساعت ۳ صبحه.شبت بخیر دکتر...
+..شب بخیر
(پایان)
_آقا اصلا اوکی..من م..ست.. دارم میگم کمرم و زیر دلم داره میترکه...
+...باشه عزیزم...داد نزن...من بهت کمک میکنم....خب نرو تو بحر همه چیی...تقصیر خودته دیگه پسرر...
۲ ساعت با کارای فراتر از چیزی که تاحالا بودیم...گذشت...
+..الان خوبی....
_آ..آره....
+....
_مرسی دختر...کار بلدی...
+گفتم در صورتی اینکارو میکنم که به روم نیاریییی...
_باشه عزیزم....ولی...نزاشتی دخترونگیتو بگیرم لعنتی...
+...ته...برم چیزی بیارم بخوری....شام نخوردی اصلا...
_بیا بخوابیم نمیخواد...
+من...برم توی یه اتاق دیگه؟.
_...چرا باید بری؟....
+..مامانم گفت....
_الان که نیستش...بیا پیش من..
رفتم روی تختش و کنارش دراز کشیدم....
گوشیمو باز کردم و دیدم بله...کراشم استوری گذاشته...یه ورزشکار معروفه تقریبا....
کنار هم دیگه خوابیده بودیم و هرچی من تو گوشی میدیدم اونم میدید!
زدم روی استوری هاش..
_....این کیه؟...
+...چیز...کراشمه....
زده بودم تو هدف و عصبانی شده بود...
_......
نگاه های حساسشو حس میکردم...
_من کراشت نیستم الانن؟....
یه کوچولو ناراحت شده....
+...تو که عشقمی....کراش م بودی قبلا...
گوشیرو از دستم کشید و گذاشت روی میز پا تختی کنار خودش...
+نهههههه بدههه..
بغلم کرد و فشارم داد..
_بخوابببب...
+وای...خوابم نمیاد...
_ات....چشمات خیلی قشنگه میدونستی؟
+ولی...چشمام به قشنگی چشمای استلا نیست تهیونگ...
_...از کجا فهمیدی...
+..تو پیج اینستاگرام قدیمیت..
_...ولش کن...چشمات خاصه...اصلا..اصلا مهم خود آدمه...چشم آبی رو که تقریبا نصف جهان دارن..
+..اوهوم...میدونم...
_..باید بخوابیم..ساعت ۳ صبحه.شبت بخیر دکتر...
+..شب بخیر
(پایان)
۱۶.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.