پارت ۷ : مدرسه من
ویو کوک : دستمو دورش حلقه کردم و صورتمو نزدیکش کردم و گفتم : میدونی زیادی خوش اندامی
سوآ : ممنو.ن (بالکنت)
کوک : چرا ازم میترسی بیب این دفعه رو میبخشم ولی تکرار بشه نمیبخشم
سوآ : بله فهمیدم خیلی معذرت میخوام آقای جئون
کوک : میتونی بری
سوآ: اومدم پایین وای این پسده چقدر ترسناکه
ادمین: عمت ترسناکه 😁
یون سو : کلاس تموم شد رفتم دست شوی تا ( دخترا اینو میدونن ) کردم و اومدم بیرون شکمم خیلی درد میکرد و با خودم مسکن نیاوردم کلاس شروع شد و این زنگ امتحان داشتیم نشستم چی ته خوابیده بود معلم اومد و با نرمی و لطافت آقای کیم بلند شید
ته :برو راحتم بزار بعدا امتحان میدم
معلم : ولی
ته : ولی نداریم گمشو
معلم : باشه
یون سو : امتحان شروع شد من چون شکمم درد میکرد امتحانو خوب ندادم
بعد امتحان برسی شد و نمره ۱۶ گرفتم همه شاخ در اوردن که من همیشه ۲۰ کاملو میگرم الان ۱۶ گرفتم ولش کن زنگ خورد با سوآ رفتیم اتاق معاینه تا قرص پیدا کنم سو آ گفت وای ببخشید یون سو بابام زنگ زده گفته میریم بوسان برم پایین گفتم برو اشکال نداده رو تخت دراز کشیدم و تو خودم جمع شدم تا مسکن اثر کنه که ته اومد داخل
ته : رفتم تو اتاق که دیدم یون سو به خودش پیچیده قضیه رو فهمیدم و رفتم نزدیکش و گفتم : میخوای بری خونه
یون سو : نه خوبم
ته : نه باید بری خونه خیلی درد داری
یون سو : نمیخواد خوبم
ته : بزور راضیش کردم که ببرمش خونه اومد تو ماشین نشست راه افتادیم و رسیدیم خونه یون سو که دیدم خونش خیلی خوب نیست وکهنه هستش
گفتم : بیا ببرمت خونه
یون سو : خیلیی درد داشتم گفتم نه خودم میتونم راه برم
ته : لنگ لنگان راه میرفت که با زانو افتاد زمین و زانوش ضخمی شد براید استایل بغلش کردم و بردم تو خونه جعبه کمک های اولیه رو اوردم و رو زانوش پماد ریختم
یون سو : ایییی میسوزه
ته : دختره لجباز اول گفتم تا کمکت کنم گفتی نه
یون سو : ته رفت منم رفتم تو تختم و خوابیدم
سو آ : امشب قرار بود بریم بوسان ولی مامانم مخالفت کرد و امشب دلم بد جور هوس بار کرده بو یون سو پر.یود بود واسه همین خودم تنهایی رفتم بار رسیدم بار و ...........
خماریییییی
منتظر بعدی باشید😊🙂
سوآ : ممنو.ن (بالکنت)
کوک : چرا ازم میترسی بیب این دفعه رو میبخشم ولی تکرار بشه نمیبخشم
سوآ : بله فهمیدم خیلی معذرت میخوام آقای جئون
کوک : میتونی بری
سوآ: اومدم پایین وای این پسده چقدر ترسناکه
ادمین: عمت ترسناکه 😁
یون سو : کلاس تموم شد رفتم دست شوی تا ( دخترا اینو میدونن ) کردم و اومدم بیرون شکمم خیلی درد میکرد و با خودم مسکن نیاوردم کلاس شروع شد و این زنگ امتحان داشتیم نشستم چی ته خوابیده بود معلم اومد و با نرمی و لطافت آقای کیم بلند شید
ته :برو راحتم بزار بعدا امتحان میدم
معلم : ولی
ته : ولی نداریم گمشو
معلم : باشه
یون سو : امتحان شروع شد من چون شکمم درد میکرد امتحانو خوب ندادم
بعد امتحان برسی شد و نمره ۱۶ گرفتم همه شاخ در اوردن که من همیشه ۲۰ کاملو میگرم الان ۱۶ گرفتم ولش کن زنگ خورد با سوآ رفتیم اتاق معاینه تا قرص پیدا کنم سو آ گفت وای ببخشید یون سو بابام زنگ زده گفته میریم بوسان برم پایین گفتم برو اشکال نداده رو تخت دراز کشیدم و تو خودم جمع شدم تا مسکن اثر کنه که ته اومد داخل
ته : رفتم تو اتاق که دیدم یون سو به خودش پیچیده قضیه رو فهمیدم و رفتم نزدیکش و گفتم : میخوای بری خونه
یون سو : نه خوبم
ته : نه باید بری خونه خیلی درد داری
یون سو : نمیخواد خوبم
ته : بزور راضیش کردم که ببرمش خونه اومد تو ماشین نشست راه افتادیم و رسیدیم خونه یون سو که دیدم خونش خیلی خوب نیست وکهنه هستش
گفتم : بیا ببرمت خونه
یون سو : خیلیی درد داشتم گفتم نه خودم میتونم راه برم
ته : لنگ لنگان راه میرفت که با زانو افتاد زمین و زانوش ضخمی شد براید استایل بغلش کردم و بردم تو خونه جعبه کمک های اولیه رو اوردم و رو زانوش پماد ریختم
یون سو : ایییی میسوزه
ته : دختره لجباز اول گفتم تا کمکت کنم گفتی نه
یون سو : ته رفت منم رفتم تو تختم و خوابیدم
سو آ : امشب قرار بود بریم بوسان ولی مامانم مخالفت کرد و امشب دلم بد جور هوس بار کرده بو یون سو پر.یود بود واسه همین خودم تنهایی رفتم بار رسیدم بار و ...........
خماریییییی
منتظر بعدی باشید😊🙂
۲۹۶
۱۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.