فیک جونگکوک ارباب سختگیر

پارت:10
# که یهو دستمو کشید و افتادم تو بغلش
*پس وقتی خوابم میخای نوازشم کنی
# ارباب کیم دارین چیکار میکنین
*هیش
# ...
*حالا بگو واسه چی اومده بودی
# اممم چیزه ارباب جئون گفتن بیاین صبحونه بخورین
*فکر خوبیه منم گشنمه
# میشه منو ول کنین
دستاشو باز کرد در اومدم خاستم برم بیرون ک دستمو گرفت و کشید سمته خودش و لبم رو بوسید
*اوم چ صبحونه ی خوشزه ای
# اممم م. من میرم
ویو لینا:
# این چش بود
# داشتم اب میشدم چرا اینجوری رفتار کرد (لپاش قرمز شده بود)
#توی ذهنش(چطوری میشه صبح هم ی نفر اینقدر خوشگل باشه)
*فکر کنم از این دختره خوشم میاد دختره خوشگلیه
(اندکی بعد🤌🏼)
+چ عجب تونستی بیدار شی
*ای کاش همیشه اینجوری بیدار میشدم
+او انگار کیفت کوکه
*اره
+امروز میای بریم شرکت دیگه هرچی باشه برگشتی و باید بری سر کارات
*اره میام
+پس هروقت صبحانه خوردی بگو تا بریم
*باشه
ویو کوک:
+حالا من ی روز خواستم کراوات ببندم
-ارباب...
ویو ات :
-ارباب کیم گفتن ک برم به ارباب جئون بگم پایین منتظره
-ولی با صحنه ای ک دیدم خندم گرفته بود
-ارباب سختگیر و مغرور ما داشت با کراوات دست و پنجه نرم میکرد
-🙂🤣
+هی چرا میخندی
-ها هیچی ارباب کیم گفتن بهتون بگم که بیاین برین
+میگم ات تو......