سکه ی طلایی پارت 16
سوار ماشین شدم و رفتم خونه خسته بودم اما خوابم نمیبرد. برا همین یکم شراب ریختم و رفتم تو بالکن و به بد بختی هام فکر کردم. کم کم چشمام بسته میشد. وقتی چشمامو باز کردم دیدم جین بالا سرم داره نگام میکنه......
تهیونگ : او وای خدا...
جین : نه عزیزم هنوز نیخوابیدی! الان وقت بیدار شدنه؟...
تهیونگ : چجوری اومدی داخل من که خواب بودم....
جین : کلید رو در بود منم درو باز کردم اومدم تو خونه بلند شو پسره ی بیتربیت بلند شو بری استودیو برا ضبط آهنگ...
تهیونگ : او خدا آهنگ.. الان آماده میشم...
با سرعت چیتا رفتم تو کمدم.....
تهیونگ: وا خدا جن... یونگی تو کمدم چیکار میکنی....
یونگی : کمدت خیلی ساکت بود رفتم توش بخوابم....
تهیونگ : تو دیگه اینجا چیکار میکنی؟
یونگی : به این سوالت پاسخ نمیدهم حالا برو میخوام بخوابم...
تهیونگ : یااااا از دست توووووو...
رفتم سریع آماده شدم. صبحانه هم خوردم و رفتم استودیو. توی استودیو بودم که گوشیم زنگ خورد....
تهیونگ : الو سلام کارگردان
کارگردان : سلام کجایی تهیونگ..
تهیونگ : من تو استودیو ضبط...
کارگردان : برات نقش جور شد دو ساعت دیگه بیا کافه تریا...
تهیونگ: واقعا!.. یس باشه میام...
( از زبون ا/ت)
با پای پیاده تو خیابون راه میرفتم. ناراحتی تمام بدنم رو گرفته بود. یک دفعه پام پیچ خورد و افتادم زمین. سرم خورد به سنگ جدول و بی هوش شدم. چشمامو که باز کردم دیدم توی درمانگاه هستم. دوستمم نشسته بود کنارم. از جام پا شدم سرم آسیب دیده بود....
جوکیون : هی به هوش اومدی خدارو شکر.. خوبی؟
ا/ت: من خوبم آخ سرم درد میکنه...
جوکیون : او استراحت کن.. میخوام یه چیزی بهت بگم...
ا/ت: چی؟
جوکیون : وقتی از سرت عکس گرفتن یه چیزی تو عکس مشخص شد... چیز...
سونگ کانگ : تو تومور مغزی داری دوستت نمیتونه بهت بگه اما من میگم اسکن سر نشون داد تومور داری....
ا/ت: داداش تو اینجا چیکار میکنی...
سونگ کانگ : من تو راه پیدات کردم افتاده بودی زمین از سرت هم خون میومد برا همین اوردمت بیمارستان...
ا/ت: یعنی من تومور مغزی دارم؟
جوکیون : متاسفانه آره... و فقط با عمل میتونی رفعش کنی که عمل خطرناکه.. ما رضایت عمل کردن رو امضاء نکردیم دکتر گفت فعلا باید دارو مصرف کنی... تا ببینه میتونه کاری کنه؟ یا نه...
ا/ت: بیا بریم خونه استراحت میکنم حالم خوب میشه...
سروم رو از دستم کندم و رفتم خونه... صبح هم بیدار شدم رفتم دنبال کار... دنبال کار میگشتم که سکه از دستم افتاد و رفت خورد به پای یک نفر. سکه رو برداشتم و بالای سرم رو نگاه کردم. تهیونگ بود...
تهیونگ : او وای خدا...
جین : نه عزیزم هنوز نیخوابیدی! الان وقت بیدار شدنه؟...
تهیونگ : چجوری اومدی داخل من که خواب بودم....
جین : کلید رو در بود منم درو باز کردم اومدم تو خونه بلند شو پسره ی بیتربیت بلند شو بری استودیو برا ضبط آهنگ...
تهیونگ : او خدا آهنگ.. الان آماده میشم...
با سرعت چیتا رفتم تو کمدم.....
تهیونگ: وا خدا جن... یونگی تو کمدم چیکار میکنی....
یونگی : کمدت خیلی ساکت بود رفتم توش بخوابم....
تهیونگ : تو دیگه اینجا چیکار میکنی؟
یونگی : به این سوالت پاسخ نمیدهم حالا برو میخوام بخوابم...
تهیونگ : یااااا از دست توووووو...
رفتم سریع آماده شدم. صبحانه هم خوردم و رفتم استودیو. توی استودیو بودم که گوشیم زنگ خورد....
تهیونگ : الو سلام کارگردان
کارگردان : سلام کجایی تهیونگ..
تهیونگ : من تو استودیو ضبط...
کارگردان : برات نقش جور شد دو ساعت دیگه بیا کافه تریا...
تهیونگ: واقعا!.. یس باشه میام...
( از زبون ا/ت)
با پای پیاده تو خیابون راه میرفتم. ناراحتی تمام بدنم رو گرفته بود. یک دفعه پام پیچ خورد و افتادم زمین. سرم خورد به سنگ جدول و بی هوش شدم. چشمامو که باز کردم دیدم توی درمانگاه هستم. دوستمم نشسته بود کنارم. از جام پا شدم سرم آسیب دیده بود....
جوکیون : هی به هوش اومدی خدارو شکر.. خوبی؟
ا/ت: من خوبم آخ سرم درد میکنه...
جوکیون : او استراحت کن.. میخوام یه چیزی بهت بگم...
ا/ت: چی؟
جوکیون : وقتی از سرت عکس گرفتن یه چیزی تو عکس مشخص شد... چیز...
سونگ کانگ : تو تومور مغزی داری دوستت نمیتونه بهت بگه اما من میگم اسکن سر نشون داد تومور داری....
ا/ت: داداش تو اینجا چیکار میکنی...
سونگ کانگ : من تو راه پیدات کردم افتاده بودی زمین از سرت هم خون میومد برا همین اوردمت بیمارستان...
ا/ت: یعنی من تومور مغزی دارم؟
جوکیون : متاسفانه آره... و فقط با عمل میتونی رفعش کنی که عمل خطرناکه.. ما رضایت عمل کردن رو امضاء نکردیم دکتر گفت فعلا باید دارو مصرف کنی... تا ببینه میتونه کاری کنه؟ یا نه...
ا/ت: بیا بریم خونه استراحت میکنم حالم خوب میشه...
سروم رو از دستم کندم و رفتم خونه... صبح هم بیدار شدم رفتم دنبال کار... دنبال کار میگشتم که سکه از دستم افتاد و رفت خورد به پای یک نفر. سکه رو برداشتم و بالای سرم رو نگاه کردم. تهیونگ بود...
۱.۷k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.