p4 از فصل ۲
ویو ات
امروز رفتم سالن میکاپم تا با کارکنا جلسه بزارم و جای سالن رو تغییر بدم
ویو کوک
امروز رفتم سالن ات تا ببینم الان کی رییسه
...
ات: خوب جلسه تمومه اونایی که با تغییر جا مشکل ندارن فرم رو پر کنن و به منشی تحویل بدن و اوناییم هم که مشکل دارن برن یه جای دیگه کار کنن
ویو ات
وای یه جلسه خسته کننده دیگه باید برم شماره تهیونگ رو پیدا کنم اون آخرین کسی بود که پیش کوک بود وای کوک به خاطر من خودشو کشت وای نه چرا دارم گریه میکنم اون منو گول زد ولی احساس میکنم باید یه بار دیگه ببینمش
م/ا: دارم میام تو
ات: بفرمایید
م/ا: گریه کردی
ات: نه
م/ا: اره جون خودت... چیشده
ات: اون پسری که جسدش کنار من بود... خوب
م/ا: دوست پسر سابقته
ات: ماماااان
م/ا: گفتم که با سونگ هو مراقبت بودیم
ات: با اینکه بهم آسیب زد ولی مجبور بود و دوسم داشت منم...
م/ا: عاشقش شدی چ میخوای یه بار دیگه ببینیش
ات: اوهوم
م/ا: شاید زنده باشه چون دوستش به دستش شلیک کرد ولی دیگه نباید اونو ببینی هر چقدر دوسش داشته باشی
ات: ولی اون
م/ا: حرف نباشه... ات یادمه از بقیه خوشت نمیومد پس همیشه اول بودی ولی الان داری خودتو حقیر نشون میدی بفهم چی میگم اون چشمای سرد قبلیت کو
ات: ببخشید مامان تکرار نمیشه بیا از کنار بودن لذت ببریم
م/ا: این درسته
ات: مامان یکم جای من میمونی من میرم جایی خسته شدم یکم هوا بخورم
م/ا: باشه
ویو ات
داشتم میرفتم سمت کمپانی قبلی کوک که تو پارکینگ سالن چیزی رو که دیدم باور نمیکردم
امروز رفتم سالن میکاپم تا با کارکنا جلسه بزارم و جای سالن رو تغییر بدم
ویو کوک
امروز رفتم سالن ات تا ببینم الان کی رییسه
...
ات: خوب جلسه تمومه اونایی که با تغییر جا مشکل ندارن فرم رو پر کنن و به منشی تحویل بدن و اوناییم هم که مشکل دارن برن یه جای دیگه کار کنن
ویو ات
وای یه جلسه خسته کننده دیگه باید برم شماره تهیونگ رو پیدا کنم اون آخرین کسی بود که پیش کوک بود وای کوک به خاطر من خودشو کشت وای نه چرا دارم گریه میکنم اون منو گول زد ولی احساس میکنم باید یه بار دیگه ببینمش
م/ا: دارم میام تو
ات: بفرمایید
م/ا: گریه کردی
ات: نه
م/ا: اره جون خودت... چیشده
ات: اون پسری که جسدش کنار من بود... خوب
م/ا: دوست پسر سابقته
ات: ماماااان
م/ا: گفتم که با سونگ هو مراقبت بودیم
ات: با اینکه بهم آسیب زد ولی مجبور بود و دوسم داشت منم...
م/ا: عاشقش شدی چ میخوای یه بار دیگه ببینیش
ات: اوهوم
م/ا: شاید زنده باشه چون دوستش به دستش شلیک کرد ولی دیگه نباید اونو ببینی هر چقدر دوسش داشته باشی
ات: ولی اون
م/ا: حرف نباشه... ات یادمه از بقیه خوشت نمیومد پس همیشه اول بودی ولی الان داری خودتو حقیر نشون میدی بفهم چی میگم اون چشمای سرد قبلیت کو
ات: ببخشید مامان تکرار نمیشه بیا از کنار بودن لذت ببریم
م/ا: این درسته
ات: مامان یکم جای من میمونی من میرم جایی خسته شدم یکم هوا بخورم
م/ا: باشه
ویو ات
داشتم میرفتم سمت کمپانی قبلی کوک که تو پارکینگ سالن چیزی رو که دیدم باور نمیکردم
۸.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.