ازدواج اجباری
𝙵𝚘𝚛𝚌𝚎𝚍 𝚖𝚊𝚛𝚛𝚒𝚊𝚐𝚎
(𝙿𝚊𝚛𝚝 43)
ات ویو
"سرم درد میکرد و نمیدونم چرا فکرای منفی میکردم!
برای همین چون آجوما رو فرستادم تو هتلی تا چند وقت استراحت کنه.... بهتره خودم برم یکم عمارت تمیز کنم!
از رو تخت بلند شدم و رفتم جلوی آینه.... موهامو دم اسبی از بالا بستم و رفتم پایین.... دست به کمر وایستادم وسط هال و با خودم گفتم چون زمین سرامیک هست بهتره یکم جارو بکشم و بعدش تی بکشم!
چون به خاک حساس بودم و عطسه ام میومد ... یه شال برداشتم و بستم دور دهنم.... جارو رو برداشتم و از اشپزخونه شروع کردم و تا ته خونه جارو و تی کشیدم.... خسته شده بودم
اصلا حواسمم نبود که پریودم واسه کمرم ضرر داره!
دستمال و شیشه پاکن برداشتم و همه میز های خونه و پنجره هارو دستمال کشیدم.... یه لحظه احساس کردم خدمتکارم!
عرق کرده بودم.... هال کاملا تمیز شده بود... دستمال رو از رو دهنم برداشتم و با دست راستم از کنار دیوار گرفتم و دست چپم رو محکم فشار دادم رو دلم....عجب احمقم من!
آخه با این وضعیت آدم بلند میشه خونه تمیز میکنه؟
ولی حالا اونقدر ها ام چیز مهمی نیست نباید خودمو لوس کنم....پریوده دیگه!
بینی ام میخارید.... دستمو گذاشتم رو پایین بینی ام و دیدم خون هست!
تعجب نکردم چون وقتی موقع پریودی فشار بهم میاد از بینی ام خون میاد!
دستمو از رو دیوار برداشتم و رفتم سمت میز که دستمال بود
ولی چون تی کشیده بودم و زمین لیز بود.... پاهام ناخداگاه پیچ خورد و داشتم با کله میرفتم رو میز ... ولی دستایی که دورم حلقه شدن نزاشت!
از تتوی دستش فهمیدم جونگ کوکه.... دلمو فشار داد که آخ ریزی گفتم.... برگشتم طرفش و دستاشو برداشتم.... با قیافه ای نگران بهم زل زده بود.... دستشو گذاشت رو صورتم و با شستش خونی که از بینی ام داشت میریخت رو با شستش پاک کرد...."
جونگ کوک: چرا بینی ات داره خون میاد؟ چیشده ات؟
ات: من خ... خوبم
جونگ کوک: نه خوب نیستی.... چرا وقتی دلت درد میکنه بلند میشی خونه تمیز میکنی؟ اصلا آجوما کجاست؟ مگه کارای خونه وظیفه ی توعه که انجامش بدی؟؟
ات: هعی اروم باش.... من خودم خواستم تمیز کنم خونه رو
بعدشم من به اون پیرزن طفلی مرخصی دادم چند روز خودم هتل براش گرفتم... بینی ام هم وقتی بهم فشار میاد خون میاد... و
جونگ کوک: چرا به خودت فشار دادی؟؟
ات: لطفا دست از سرم بردار من خوبم.... خودم خواستم اینکارو کنم ولم کن پس... "کلافه"
جونگ کوک/احتمالا چون هورمون هاش بهم خورده اینجوریه.... بیخیالش بشم بهتره/
جونگ کوک: خیلی خب.... بزار کمکت کنم بری تو اتاقت
"ات رو براید بغل کرد و ات هم چون درد داشت فقط نیاز به استراحت داشت پس حرفی نزد"
..
اگه بد شد ببخشید ذهنم خالیه🥲💔
شرط: 45 لایک... 30 کامنت.... 850 تایی بشه فالور هام
(𝙿𝚊𝚛𝚝 43)
ات ویو
"سرم درد میکرد و نمیدونم چرا فکرای منفی میکردم!
برای همین چون آجوما رو فرستادم تو هتلی تا چند وقت استراحت کنه.... بهتره خودم برم یکم عمارت تمیز کنم!
از رو تخت بلند شدم و رفتم جلوی آینه.... موهامو دم اسبی از بالا بستم و رفتم پایین.... دست به کمر وایستادم وسط هال و با خودم گفتم چون زمین سرامیک هست بهتره یکم جارو بکشم و بعدش تی بکشم!
چون به خاک حساس بودم و عطسه ام میومد ... یه شال برداشتم و بستم دور دهنم.... جارو رو برداشتم و از اشپزخونه شروع کردم و تا ته خونه جارو و تی کشیدم.... خسته شده بودم
اصلا حواسمم نبود که پریودم واسه کمرم ضرر داره!
دستمال و شیشه پاکن برداشتم و همه میز های خونه و پنجره هارو دستمال کشیدم.... یه لحظه احساس کردم خدمتکارم!
عرق کرده بودم.... هال کاملا تمیز شده بود... دستمال رو از رو دهنم برداشتم و با دست راستم از کنار دیوار گرفتم و دست چپم رو محکم فشار دادم رو دلم....عجب احمقم من!
آخه با این وضعیت آدم بلند میشه خونه تمیز میکنه؟
ولی حالا اونقدر ها ام چیز مهمی نیست نباید خودمو لوس کنم....پریوده دیگه!
بینی ام میخارید.... دستمو گذاشتم رو پایین بینی ام و دیدم خون هست!
تعجب نکردم چون وقتی موقع پریودی فشار بهم میاد از بینی ام خون میاد!
دستمو از رو دیوار برداشتم و رفتم سمت میز که دستمال بود
ولی چون تی کشیده بودم و زمین لیز بود.... پاهام ناخداگاه پیچ خورد و داشتم با کله میرفتم رو میز ... ولی دستایی که دورم حلقه شدن نزاشت!
از تتوی دستش فهمیدم جونگ کوکه.... دلمو فشار داد که آخ ریزی گفتم.... برگشتم طرفش و دستاشو برداشتم.... با قیافه ای نگران بهم زل زده بود.... دستشو گذاشت رو صورتم و با شستش خونی که از بینی ام داشت میریخت رو با شستش پاک کرد...."
جونگ کوک: چرا بینی ات داره خون میاد؟ چیشده ات؟
ات: من خ... خوبم
جونگ کوک: نه خوب نیستی.... چرا وقتی دلت درد میکنه بلند میشی خونه تمیز میکنی؟ اصلا آجوما کجاست؟ مگه کارای خونه وظیفه ی توعه که انجامش بدی؟؟
ات: هعی اروم باش.... من خودم خواستم تمیز کنم خونه رو
بعدشم من به اون پیرزن طفلی مرخصی دادم چند روز خودم هتل براش گرفتم... بینی ام هم وقتی بهم فشار میاد خون میاد... و
جونگ کوک: چرا به خودت فشار دادی؟؟
ات: لطفا دست از سرم بردار من خوبم.... خودم خواستم اینکارو کنم ولم کن پس... "کلافه"
جونگ کوک/احتمالا چون هورمون هاش بهم خورده اینجوریه.... بیخیالش بشم بهتره/
جونگ کوک: خیلی خب.... بزار کمکت کنم بری تو اتاقت
"ات رو براید بغل کرد و ات هم چون درد داشت فقط نیاز به استراحت داشت پس حرفی نزد"
..
اگه بد شد ببخشید ذهنم خالیه🥲💔
شرط: 45 لایک... 30 کامنت.... 850 تایی بشه فالور هام
۱۳.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.