غمگینم
غمگینم
مثل شاگرد قنادی که کیک عروسی عشقشو تزیین میکرد...
غمگینم همانند پرنده ای که از قفس ازاد شده
اما پرواز را یادش رفته است
غمگینم مثل مادری که لباس ورزشی پسرش
بویه سیگار میداد
مثل پسری که
عشقشو تو خیابان با یه نفر دیگه دید اس داد کجایی
جواب اومد
تو قلبت...
غمگینم
مثل زنی که
بعد از نه ماه انتظار میشنوه بچه اش مرده بدنیا اومده...
مثل عروسی که
دامادش تو راه آرایشگاه تصادف کرد و رفت...
مثل مادری که
تک پسرش هیچ وقت از سربازی برنگشت...
مثل زنیکه
میفهمه هیچ وقت مادر نمیشه...
مثل بچه ای که
تو خیابون شلوغ گم میشه...
مثل پدری که
پول نداره واسه تک دخترش عروسک بخره...
مثل کسی که تو رابطه همه چیزشو از دست داد و طرفش فقط دست داد...
مثل پیرزنی که
از بچش خانه سالمندانو هدیه گرفت...
مثل پسری که
ارزشش کمتر از کارت شارژ بود واسه عشقش
غـــمــــگـــیـــنـــــم
همانند دلقکی که
روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او می خندیدند...
غــــمــــگـــــیـــــنـــــم...😔 😔 😔
مثل شاگرد قنادی که کیک عروسی عشقشو تزیین میکرد...
غمگینم همانند پرنده ای که از قفس ازاد شده
اما پرواز را یادش رفته است
غمگینم مثل مادری که لباس ورزشی پسرش
بویه سیگار میداد
مثل پسری که
عشقشو تو خیابان با یه نفر دیگه دید اس داد کجایی
جواب اومد
تو قلبت...
غمگینم
مثل زنی که
بعد از نه ماه انتظار میشنوه بچه اش مرده بدنیا اومده...
مثل عروسی که
دامادش تو راه آرایشگاه تصادف کرد و رفت...
مثل مادری که
تک پسرش هیچ وقت از سربازی برنگشت...
مثل زنیکه
میفهمه هیچ وقت مادر نمیشه...
مثل بچه ای که
تو خیابون شلوغ گم میشه...
مثل پدری که
پول نداره واسه تک دخترش عروسک بخره...
مثل کسی که تو رابطه همه چیزشو از دست داد و طرفش فقط دست داد...
مثل پیرزنی که
از بچش خانه سالمندانو هدیه گرفت...
مثل پسری که
ارزشش کمتر از کارت شارژ بود واسه عشقش
غـــمــــگـــیـــنـــــم
همانند دلقکی که
روی صحنه چشمش به عشقش افتاد که با معشوقش به او می خندیدند...
غــــمــــگـــــیـــــنـــــم...😔 😔 😔
۱.۵k
۲۲ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.