رمان شاهزاده اهریمن پارت68
#رمان_شاهزاده_اهریمن_پارت68
×: تو که باید خوب بدونی یعنی چی. ناسلامتی خودتم الان با ویهان تو رابطه ای..
سکته کردم؟ نه چون هنوز نفس میکشم، شاید روح از تنم رفته ک این طوری خشک شدم.
×: نمیخواد حالا ماتت ببره، میدونم این چیزی نیست ک بخوای با هرکسی دربارش حرف بزنی، منم چون خودمم تو چنین شرایطی ام تونستم از رو رفتارتون متوجه بشم.
+: من منظورت چیه؟..
×: گفتم که آرش بهم اعتراف کرد
دوباره لبخند زد
×: پسره خل همچین بغلم کرده بود ک انگار شب آخرمه، روانی همونجا بهم اعتراف کرد، اصلا حالیش نبود داره چ غلطی میکنه، منو ک اون لحظه انگار خدا زده بود ک بهش گفتم سرت کراشم..
+: توهم بهش اعتراف کردی؟؟؟ شوخی میکنی دیگه اره؟؟؟
یهو همچین قهقه زد ک تو جام پریدم، بهت زده ب قیافه سرخوشش نگاه میکردم.
×: وای خدا نفسم گرفت..
ارمیا اون لحظه اگه قیافه جفتمون رو میدیدی.... شده بودیم مث تشنجیا، من خودمم باورم نمیشد همچین غلطی کرده باشم چ برسه ب اون.
بقیش دیگه بدرد سن تو نمیخوره هرچند بعید میدونم با ویهان از این غلطا نکرده باشی.
+: کی گفته من با ویهانم، تو اشتباه میکنی.
×: خفشو زر مفت نزن، اون ویهانی من میشناسم تف تو صورت کسی نمیندازه، حالا میاد را ب را به تو لبخند مکش مرگ نما تحویل میده؟
از ی طرف هیچی خایه نمیکنه زیاد سمتش بره از بچهای مدرسه گرفته تا خود مدیر و بقیه، اونوقت تو ب بهانه مزخرف میری پیشش، آخه ضایع ویهان حتی فالو دارتت نادون..
ی مدته میگم آرمیا، گمشو بیا بریم ی جا هم درسمونو میخونیم هم ی حالی عوض میکنیم.. چی جوابم دادی؟ گفتی نمیتونم اقاجونم ناخوشه میترسم نباشم چیزیش بشه، از اونجایی ک معلوم نیست گوشیت کدوم گوریه سر ی جزوه مجبور شدم بیام خونه تون وقتی رفتم، اون پیر مرد بیچاره میگه تو اصلا ی هفته خونه نیومدی و پیش ویهانی.
هنوزم چیزی برای گفتن داری آیا؟؟
+: نه ببین
×: خداشاهده بخوای زیرش بزنی همچین میکوبم دهنت ک دندونات خورد بشه.
+: اصلا اره خب ک چی دلم خواست خودت ک رفتی با آرش معلوم نیست چ غلطایی کردی مگه چیزی گفتمممم، تازه ما هنوز ب اون مرحله نرسیدیم، در حد بغل یا بوسه رو صورته چون هنوز ی چیزایی هست ک بهم نگفتیم، و ممکنه با گفتنش رابطه مون تموم بشه برای همین بیشتر از این پیش نرفتیم، اصلا خودت چییییی ها مگه نمیگی با آرش رفتی تو رابطه، پ کو آرش؟ والا چند ماه من با تو دوستم آرشی ندیدم..
×: چون اینجا نیست.
+: پس کجاست؟
×: اون امیر حرومی، سر همون قضیه کینه کرد، فیلم ارشو پخش کرد،سر همین خانواده آرش فرستانش بره خارج تا ی مدت بگذره برگرده.
+: خدای من، اون چطور تونست اینکارو باهاش کنه
×: اون اشغال عوضی تر از این حرفا بود، اگه میدیدش حتی فکرشم نمیکردی همیچن موجود پلیدی باشه، قیافش عین آدمای پاک و مظلوم بود ولی امان از ذاتش.
بیشرف میدونست چقدر عاشق موتورم برا همین کاری کرد ک حالم از موتورو، موتور سواری بهم بخوره. ولی خب الان دیگه اون حس بدو ندارم و راحت میتونم سوارش بشم ک اینم ب لطف تو بود
پوزیشن برنا و آرش 😍😂
×: تو که باید خوب بدونی یعنی چی. ناسلامتی خودتم الان با ویهان تو رابطه ای..
سکته کردم؟ نه چون هنوز نفس میکشم، شاید روح از تنم رفته ک این طوری خشک شدم.
×: نمیخواد حالا ماتت ببره، میدونم این چیزی نیست ک بخوای با هرکسی دربارش حرف بزنی، منم چون خودمم تو چنین شرایطی ام تونستم از رو رفتارتون متوجه بشم.
+: من منظورت چیه؟..
×: گفتم که آرش بهم اعتراف کرد
دوباره لبخند زد
×: پسره خل همچین بغلم کرده بود ک انگار شب آخرمه، روانی همونجا بهم اعتراف کرد، اصلا حالیش نبود داره چ غلطی میکنه، منو ک اون لحظه انگار خدا زده بود ک بهش گفتم سرت کراشم..
+: توهم بهش اعتراف کردی؟؟؟ شوخی میکنی دیگه اره؟؟؟
یهو همچین قهقه زد ک تو جام پریدم، بهت زده ب قیافه سرخوشش نگاه میکردم.
×: وای خدا نفسم گرفت..
ارمیا اون لحظه اگه قیافه جفتمون رو میدیدی.... شده بودیم مث تشنجیا، من خودمم باورم نمیشد همچین غلطی کرده باشم چ برسه ب اون.
بقیش دیگه بدرد سن تو نمیخوره هرچند بعید میدونم با ویهان از این غلطا نکرده باشی.
+: کی گفته من با ویهانم، تو اشتباه میکنی.
×: خفشو زر مفت نزن، اون ویهانی من میشناسم تف تو صورت کسی نمیندازه، حالا میاد را ب را به تو لبخند مکش مرگ نما تحویل میده؟
از ی طرف هیچی خایه نمیکنه زیاد سمتش بره از بچهای مدرسه گرفته تا خود مدیر و بقیه، اونوقت تو ب بهانه مزخرف میری پیشش، آخه ضایع ویهان حتی فالو دارتت نادون..
ی مدته میگم آرمیا، گمشو بیا بریم ی جا هم درسمونو میخونیم هم ی حالی عوض میکنیم.. چی جوابم دادی؟ گفتی نمیتونم اقاجونم ناخوشه میترسم نباشم چیزیش بشه، از اونجایی ک معلوم نیست گوشیت کدوم گوریه سر ی جزوه مجبور شدم بیام خونه تون وقتی رفتم، اون پیر مرد بیچاره میگه تو اصلا ی هفته خونه نیومدی و پیش ویهانی.
هنوزم چیزی برای گفتن داری آیا؟؟
+: نه ببین
×: خداشاهده بخوای زیرش بزنی همچین میکوبم دهنت ک دندونات خورد بشه.
+: اصلا اره خب ک چی دلم خواست خودت ک رفتی با آرش معلوم نیست چ غلطایی کردی مگه چیزی گفتمممم، تازه ما هنوز ب اون مرحله نرسیدیم، در حد بغل یا بوسه رو صورته چون هنوز ی چیزایی هست ک بهم نگفتیم، و ممکنه با گفتنش رابطه مون تموم بشه برای همین بیشتر از این پیش نرفتیم، اصلا خودت چییییی ها مگه نمیگی با آرش رفتی تو رابطه، پ کو آرش؟ والا چند ماه من با تو دوستم آرشی ندیدم..
×: چون اینجا نیست.
+: پس کجاست؟
×: اون امیر حرومی، سر همون قضیه کینه کرد، فیلم ارشو پخش کرد،سر همین خانواده آرش فرستانش بره خارج تا ی مدت بگذره برگرده.
+: خدای من، اون چطور تونست اینکارو باهاش کنه
×: اون اشغال عوضی تر از این حرفا بود، اگه میدیدش حتی فکرشم نمیکردی همیچن موجود پلیدی باشه، قیافش عین آدمای پاک و مظلوم بود ولی امان از ذاتش.
بیشرف میدونست چقدر عاشق موتورم برا همین کاری کرد ک حالم از موتورو، موتور سواری بهم بخوره. ولی خب الان دیگه اون حس بدو ندارم و راحت میتونم سوارش بشم ک اینم ب لطف تو بود
پوزیشن برنا و آرش 😍😂
۶.۰k
۱۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.