پارت بیست و ششم
کوک ـ سویونگ شام دیگه با تو دوباره گند نزمیا
سویونگ ـ باشه چشم فقط بهم یاد اوری کن یا حد اقل حواسم رو پرت نکن
کوک ـ بیا دوباره تلب کار شد
سویونگ ـ خوب راست می گم اگه تو نمی یومدی و باهام کلکل می کردی به نظرت الا مجبور بودیم بریم بیرون غذا بخوریم
کوک ـ خوب تو مثلا خانم خونه هستی نباید حواست به خونه و کارات باشه
سویونگ ـ ما تازه یه روزه ازدواج کردیم
از من توقع نداشته باش مثل مامانت باشم
کوک ـ وای غلت کردم حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی می گیری
سویونگ ـ اگه می خوای و قتی صحبت کنی از این حرفا از دهنت بیرون بیاد اصلا حرف نزن
کوک ـ یعنی چی من حرف نزنم داری شوخی می کنی نه
سویونگ ـ از کجا فهمیدی دارم شوخی می کنم
کوک یعنی واقعا دوست داری الا این کلمه از دهن من بیرون بیاد ولی هواست رو جمع کن بخوای این جوری کنی از شام خبری نیست
کوک ـ خو ب باشه چرا جدی میگیری
می گم سویونگ کی قراره بچه دار شیم
سویونگ ـ بزار یه ماه بگذره بعد
کوک ـ باشه
سویونگ ـ باشه چشم فقط بهم یاد اوری کن یا حد اقل حواسم رو پرت نکن
کوک ـ بیا دوباره تلب کار شد
سویونگ ـ خوب راست می گم اگه تو نمی یومدی و باهام کلکل می کردی به نظرت الا مجبور بودیم بریم بیرون غذا بخوریم
کوک ـ خوب تو مثلا خانم خونه هستی نباید حواست به خونه و کارات باشه
سویونگ ـ ما تازه یه روزه ازدواج کردیم
از من توقع نداشته باش مثل مامانت باشم
کوک ـ وای غلت کردم حالا من یه چیزی گفتم تو چرا جدی می گیری
سویونگ ـ اگه می خوای و قتی صحبت کنی از این حرفا از دهنت بیرون بیاد اصلا حرف نزن
کوک ـ یعنی چی من حرف نزنم داری شوخی می کنی نه
سویونگ ـ از کجا فهمیدی دارم شوخی می کنم
کوک یعنی واقعا دوست داری الا این کلمه از دهن من بیرون بیاد ولی هواست رو جمع کن بخوای این جوری کنی از شام خبری نیست
کوک ـ خو ب باشه چرا جدی میگیری
می گم سویونگ کی قراره بچه دار شیم
سویونگ ـ بزار یه ماه بگذره بعد
کوک ـ باشه
۷.۷k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.