بچها این فیک رو نوشتم اگه خوبه بگید که ادامش بدم
سلاااااام اسم من ات هست ابجیه کیم تهیونگ از گروه بی تی اسم خیلی دختر پرانرژی وشیطوونی هستم راستی نگفتم چند سالمه من ۲۰ سالمه و هنوز دانشگاه میرم ورشته پزشکی میخونم بله همین دیگههههههههه
ات
با صدای آلارم بلند شدم رفتم دستشویی وکارای لازمو انجام دادم رفتم پایین ات:سلام مامانیییی م ات:سلام عزیزم بیدار شدی ات:ته کو م ات:رفت خونه دوستش وبیاد ات:اهاااا خو ب چپم ته:هوووی درست حرف بزن ات:مامانننن مگه نگفته بودی نیستششش م ات:حالا اومده دیگه عه دوستتم اوردی کوک :سلام خاله جونگ کوکم م ات:سلام عزیزم بله میشناسمت ات ات بیا ببین همین پسره که گفته بایستههه ات:ماماننن حرف نزننن نگاه کردم به کوک ماشالا بچم چه هیکلی داره خیلی خوشگله هعیی آدم بایسشو ببینه نتونه بهش بگه دوستش داره داشتم همینجوری مث بز نگاهش میکردم اونم نگام کردم لبخند زد وا این چشه جونگ کوک :من برم دیگه خاله فقط اومدم لب تابلو بردارم برم م ات:چرا عزیزم بمون تا ناهار واست درست کردم ته:آره بمون تا خونت خیلی راهه کوک:هوم باشه ات:رفتم کمک مامانم ته:حالا نمیخواد مخه کوک رو بزنی رفتی کمک مامان ات:یااا ته زر نزن وگر نه با پا میام تو حلقتااا ته:جرعتشو نداریی ات:میبینیم با سرعت جت به سمت ته حرکت کردم وپریدم رو کولش و زدم تو سرش ات:دیدی میتونم ته:نشونت میدممم ته ات رو خوابوند رو مبل جوری که سرش رو پای کوک بود چون کوک کنار ته نشسته بود وشروع کرد قلقلک دادنش ات:یاا ته ایی ولم کن ایی ته:بگو تسلیمم ات:ن نمیگمم مات:بچه ها آرووم مثلا مهمون داریماا تازه یادم اومد که کوک خونمونه تند تند نشستم رو مبل ات:ماماننن همش تقصیر ته بوود ته:زرر میزنه ات برای ته زبون در میاره و میره اتاقش
ی اسم بگید واسه فیک بزارم هیچی به ذهنم نمیرسه
ات
با صدای آلارم بلند شدم رفتم دستشویی وکارای لازمو انجام دادم رفتم پایین ات:سلام مامانیییی م ات:سلام عزیزم بیدار شدی ات:ته کو م ات:رفت خونه دوستش وبیاد ات:اهاااا خو ب چپم ته:هوووی درست حرف بزن ات:مامانننن مگه نگفته بودی نیستششش م ات:حالا اومده دیگه عه دوستتم اوردی کوک :سلام خاله جونگ کوکم م ات:سلام عزیزم بله میشناسمت ات ات بیا ببین همین پسره که گفته بایستههه ات:ماماننن حرف نزننن نگاه کردم به کوک ماشالا بچم چه هیکلی داره خیلی خوشگله هعیی آدم بایسشو ببینه نتونه بهش بگه دوستش داره داشتم همینجوری مث بز نگاهش میکردم اونم نگام کردم لبخند زد وا این چشه جونگ کوک :من برم دیگه خاله فقط اومدم لب تابلو بردارم برم م ات:چرا عزیزم بمون تا ناهار واست درست کردم ته:آره بمون تا خونت خیلی راهه کوک:هوم باشه ات:رفتم کمک مامانم ته:حالا نمیخواد مخه کوک رو بزنی رفتی کمک مامان ات:یااا ته زر نزن وگر نه با پا میام تو حلقتااا ته:جرعتشو نداریی ات:میبینیم با سرعت جت به سمت ته حرکت کردم وپریدم رو کولش و زدم تو سرش ات:دیدی میتونم ته:نشونت میدممم ته ات رو خوابوند رو مبل جوری که سرش رو پای کوک بود چون کوک کنار ته نشسته بود وشروع کرد قلقلک دادنش ات:یاا ته ایی ولم کن ایی ته:بگو تسلیمم ات:ن نمیگمم مات:بچه ها آرووم مثلا مهمون داریماا تازه یادم اومد که کوک خونمونه تند تند نشستم رو مبل ات:ماماننن همش تقصیر ته بوود ته:زرر میزنه ات برای ته زبون در میاره و میره اتاقش
ی اسم بگید واسه فیک بزارم هیچی به ذهنم نمیرسه
۵.۵k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.