jinus p49
" منو ببخشید ، باید برم سر غذا شما به بحثتون ادامه بدید "
لبخند مهربونی در جواب زد
جئون که متوجه هپروت برادرش شده بود آروم به بازوش ضربه زد و درگوش لب زد
" چرا همیشه بلیز شلوار میپوشه؟" jk
" اینطوری راحت تره ، بقیه که نگاهش نکنن حس زندگی بهش میده " il sung
مشغول حرف زدن با دختری که مادرش کانیا خطابش کرده بود شد و با لبخند حرفاش رو دنبال میکرد
اما حواسش به نگاه برادرش بود ، انقدر عمیق بهش زل زده بود که خود دختر گونه هاش گر گرفت
" شانس و میبینی داداش؟ کانیا پرستاری میخونه و یه سری سوال ازت داره " a,t
با تعجب به خواهرش نیم نگاهی انداخت ، بلند شد و نزدیکش که رسید با مغز افتاد روش
جلوی خنده اش رو گرفت
اما نگاه برادرش میخ صورت زیباش بود، و از اون مهم تر لب هایی که جلب توجه میکرد!
به خودش اومد و آروم از تن گر گرفته اش کنار رفت
" چرا اینکارو کردی؟" jk
خنده اش رو خورد
" به زودی عمه میشم " a,t
برگشت و نگاهی به اون دوتا انداخت ، برق عجیبی توی چشمای هر دوشون بود
" اما ترتیب تو زودتر داده میشه " jk
اخم کرد و چیزی نگفت ...
خسته در خونه رو باز کرد، لباس خواب همیشگی رو پوشید و بعد از روتین همیشگی سمت تخت رفت ، صورت غرق در خواب برادرش رو لمس کرد و بوسه ی آرومی روی گونه اش گذاشت ، بیرون اومد و در رو بست
" چرا اینجا نشستی ؟ برو بخواب" a,t
دستی به موهاش کشید و به کنارش اشاره کرد که بشینه
" اون مردا کجان ات؟ چه مدرکی داری تا زودتر از این مخمصه نجات پیدا کنیم" jk
اخم کرد و جواب داد
" طبقه پایین ، برادرم خبر نداره و اگه بفهمم بهش گفتی زنده نمیزارمت؛ مدرکم فلشی که چند سال پیش پر کرده بودن تا از خانوادم سود جویی کنن رو دارم با سندهایی که امضاشون پاش هست " a,t
" زندن؟" jk
" آره، منتظر بودم همشون با هم بمیرن" a,t
چشماش مثل همیشه خمار بود ، اما بودن کنار این دختر آروم نمیزاشتش سمتش میل پیدا کرد و خواست بگیرتش یهو دستش به معنی استپ بالا اومد
" سیکس پکات نیست !" a,t
با تعجب توی یقه اش رو نگاه کرد و فهمید چطور از دستش در رفته ، گوشه سالن وایساده بود و بهش میخندید
"واقعا...واقعا فکر کردی نیست؟!" a,t
چشماش بسته شد و سنگینی جسمی رو روی تنش حس کرد و پلک هاش بالا پرید ، میلی متری صورتش بود و خمار نگاهش میکرد پارچه بینشون فاصله انداخته بود اما دلیل نبود جئون خمار این تن نشه .
لب روی قفسه سینه اش نشست و گاز محکمی گرفت که جیغ آرومی کشید
با کنار رفتنش به قفسه سینه اش نگاه کرد ، قرمز بود و مطمئن بود کبود میشه چون پوست زود رنجی داشت
عصبی طرفش رفت که روی هوا زدش ، به خودش اومد توی بغل جئون بود
" بزارم زمینننن، دیونه برو از خونم بیروننننن" a,t
" میزارمت زمین نگران نباش، بزار برسیم به تخت "jk
لبخند مهربونی در جواب زد
جئون که متوجه هپروت برادرش شده بود آروم به بازوش ضربه زد و درگوش لب زد
" چرا همیشه بلیز شلوار میپوشه؟" jk
" اینطوری راحت تره ، بقیه که نگاهش نکنن حس زندگی بهش میده " il sung
مشغول حرف زدن با دختری که مادرش کانیا خطابش کرده بود شد و با لبخند حرفاش رو دنبال میکرد
اما حواسش به نگاه برادرش بود ، انقدر عمیق بهش زل زده بود که خود دختر گونه هاش گر گرفت
" شانس و میبینی داداش؟ کانیا پرستاری میخونه و یه سری سوال ازت داره " a,t
با تعجب به خواهرش نیم نگاهی انداخت ، بلند شد و نزدیکش که رسید با مغز افتاد روش
جلوی خنده اش رو گرفت
اما نگاه برادرش میخ صورت زیباش بود، و از اون مهم تر لب هایی که جلب توجه میکرد!
به خودش اومد و آروم از تن گر گرفته اش کنار رفت
" چرا اینکارو کردی؟" jk
خنده اش رو خورد
" به زودی عمه میشم " a,t
برگشت و نگاهی به اون دوتا انداخت ، برق عجیبی توی چشمای هر دوشون بود
" اما ترتیب تو زودتر داده میشه " jk
اخم کرد و چیزی نگفت ...
خسته در خونه رو باز کرد، لباس خواب همیشگی رو پوشید و بعد از روتین همیشگی سمت تخت رفت ، صورت غرق در خواب برادرش رو لمس کرد و بوسه ی آرومی روی گونه اش گذاشت ، بیرون اومد و در رو بست
" چرا اینجا نشستی ؟ برو بخواب" a,t
دستی به موهاش کشید و به کنارش اشاره کرد که بشینه
" اون مردا کجان ات؟ چه مدرکی داری تا زودتر از این مخمصه نجات پیدا کنیم" jk
اخم کرد و جواب داد
" طبقه پایین ، برادرم خبر نداره و اگه بفهمم بهش گفتی زنده نمیزارمت؛ مدرکم فلشی که چند سال پیش پر کرده بودن تا از خانوادم سود جویی کنن رو دارم با سندهایی که امضاشون پاش هست " a,t
" زندن؟" jk
" آره، منتظر بودم همشون با هم بمیرن" a,t
چشماش مثل همیشه خمار بود ، اما بودن کنار این دختر آروم نمیزاشتش سمتش میل پیدا کرد و خواست بگیرتش یهو دستش به معنی استپ بالا اومد
" سیکس پکات نیست !" a,t
با تعجب توی یقه اش رو نگاه کرد و فهمید چطور از دستش در رفته ، گوشه سالن وایساده بود و بهش میخندید
"واقعا...واقعا فکر کردی نیست؟!" a,t
چشماش بسته شد و سنگینی جسمی رو روی تنش حس کرد و پلک هاش بالا پرید ، میلی متری صورتش بود و خمار نگاهش میکرد پارچه بینشون فاصله انداخته بود اما دلیل نبود جئون خمار این تن نشه .
لب روی قفسه سینه اش نشست و گاز محکمی گرفت که جیغ آرومی کشید
با کنار رفتنش به قفسه سینه اش نگاه کرد ، قرمز بود و مطمئن بود کبود میشه چون پوست زود رنجی داشت
عصبی طرفش رفت که روی هوا زدش ، به خودش اومد توی بغل جئون بود
" بزارم زمینننن، دیونه برو از خونم بیروننننن" a,t
" میزارمت زمین نگران نباش، بزار برسیم به تخت "jk
۴۲.۳k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.