فیک تهیونگ(پارت ۳)
☆پارت۳☆
جیهوپ:بچه ها بیدار شید...
جونگکوک: آخ این...اینجا کجاست؟
جیمین: نمیدونم
جین: نامجون...یونگی...تهیونگ...یونهی بیدار بشید
تهیونگ: چه...چه اتفاقی افتاده ما کجاییم؟
نامجون: همه حالشون خوبه؟
یونگی: ما خوبیم ولی یونهی هنوز بیهوشه. نگرانشم....
*از دید یونهی*
صداهایی میشنیدم که برام نامعلوم بود. کم کم چشمانم رو باز گشودم و اطراف را به وضوح دیدم.
یونهی: دا...داداش
یونگی: حالت خوبه آسیب که ندیدی؟
یونهی: خوبم ولی اینجا....این انباری خیلی برام آشنا هست....نکنه...
ناگهان با صدایی توجه همه به سمت در رفت. درست حدس زدم خودش بود.
یونهی: ته....ته سو
یونگی: چی؟ ته سو؟ توی عوضی به جرعتی ما رو دزدیدی؟
ته سو: یونهی از دیدن دوبارت خوشحالم. همچنین شما برادر زن.
اعضا: چی؟
تهیونگ: ب..برادر زن
یونهی: تو مشکلت با منه چرا کسایی که این موضوع بهشون ربطی رو نداره دزدیدی؟
ته سو: درسته. به اونا هیچ ربطی نداره و من مشکلم با تو هست ولی نقشم به هم خورد و تو سوار ماشین اونا شدی. پس الان اونا هم درگیر این بازی کثیف هستن.
یونهی: ته سو ازت خواهش میکنم بزار اونا برن ما هم مشکلمون رو حل کنیم.
یونگی: یونهی تو داری چی میگی؟
ته سو: (پوزخند) مشکل؟ تو به مرگ پسرم میگی مشکل؟(با عربده)
یونهی: اون پسر منم بود(با داد و گریه)
ته سو: اون تا زمانی پسرت بود که باعث مرگش نشده بودی. تو لیاقت زنده موندن رو نداری. نمیزارم یه روز خوش تو زندگیت داشته باشی.
رو به آدم هاش گفت: دست و پاش رو باز کنید و بیارینش تو اتاق قرمز....
◇: چشم
اینم پارت ۳🙃🌿
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
جیهوپ:بچه ها بیدار شید...
جونگکوک: آخ این...اینجا کجاست؟
جیمین: نمیدونم
جین: نامجون...یونگی...تهیونگ...یونهی بیدار بشید
تهیونگ: چه...چه اتفاقی افتاده ما کجاییم؟
نامجون: همه حالشون خوبه؟
یونگی: ما خوبیم ولی یونهی هنوز بیهوشه. نگرانشم....
*از دید یونهی*
صداهایی میشنیدم که برام نامعلوم بود. کم کم چشمانم رو باز گشودم و اطراف را به وضوح دیدم.
یونهی: دا...داداش
یونگی: حالت خوبه آسیب که ندیدی؟
یونهی: خوبم ولی اینجا....این انباری خیلی برام آشنا هست....نکنه...
ناگهان با صدایی توجه همه به سمت در رفت. درست حدس زدم خودش بود.
یونهی: ته....ته سو
یونگی: چی؟ ته سو؟ توی عوضی به جرعتی ما رو دزدیدی؟
ته سو: یونهی از دیدن دوبارت خوشحالم. همچنین شما برادر زن.
اعضا: چی؟
تهیونگ: ب..برادر زن
یونهی: تو مشکلت با منه چرا کسایی که این موضوع بهشون ربطی رو نداره دزدیدی؟
ته سو: درسته. به اونا هیچ ربطی نداره و من مشکلم با تو هست ولی نقشم به هم خورد و تو سوار ماشین اونا شدی. پس الان اونا هم درگیر این بازی کثیف هستن.
یونهی: ته سو ازت خواهش میکنم بزار اونا برن ما هم مشکلمون رو حل کنیم.
یونگی: یونهی تو داری چی میگی؟
ته سو: (پوزخند) مشکل؟ تو به مرگ پسرم میگی مشکل؟(با عربده)
یونهی: اون پسر منم بود(با داد و گریه)
ته سو: اون تا زمانی پسرت بود که باعث مرگش نشده بودی. تو لیاقت زنده موندن رو نداری. نمیزارم یه روز خوش تو زندگیت داشته باشی.
رو به آدم هاش گفت: دست و پاش رو باز کنید و بیارینش تو اتاق قرمز....
◇: چشم
اینم پارت ۳🙃🌿
#bts #army #namjoon #jin #suga #jhope #jimin #taehyung #jk #rm #wwh #agustd #sunshin #mochi #v #golden #seven #purple #korea#seoul #kdrama #kpop #lgbt #anime #wisgoon #تکپارتی #چندپارتی #سناریو #فیک #ویسگون
۱۱.۱k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.