365 day
#365_day
p3
ادامه پارت 3
طولی نکشید که کتشو پوشید و رفت بیرون .
امروز مدرسه نرفته بودم!
ساعتو نگاهی کردم
15:48
اگه الان برم فقط به کلاس ریاضی میرسم! حداقل از هیچی بهتره . پاشدم و رفتم لباسامو پوشیدم کتاب ریاضیمو گذاشتم توی کیفم و سمت در حرکت کردم .
دستگیره رو سمت پایین کشیدم ، باز نشد .
بار دومم امتحان کردم ، بازم نشد . چند بار پشت سرهم محکم امتحان کردم .
اون عوضی درو بسته بود .
برگشتم سمت عقب و با کلافگی دستامو توی موهام کردم
+باید چیکار کنم؟ . .
پشتم به در بود که در باز شد و بازم صدای تهیونگو شنیدم . .
_میخواستی جایی بری نه؟ .
p3
ادامه پارت 3
طولی نکشید که کتشو پوشید و رفت بیرون .
امروز مدرسه نرفته بودم!
ساعتو نگاهی کردم
15:48
اگه الان برم فقط به کلاس ریاضی میرسم! حداقل از هیچی بهتره . پاشدم و رفتم لباسامو پوشیدم کتاب ریاضیمو گذاشتم توی کیفم و سمت در حرکت کردم .
دستگیره رو سمت پایین کشیدم ، باز نشد .
بار دومم امتحان کردم ، بازم نشد . چند بار پشت سرهم محکم امتحان کردم .
اون عوضی درو بسته بود .
برگشتم سمت عقب و با کلافگی دستامو توی موهام کردم
+باید چیکار کنم؟ . .
پشتم به در بود که در باز شد و بازم صدای تهیونگو شنیدم . .
_میخواستی جایی بری نه؟ .
۳.۸k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.