دو پارتی از تهیومگ مدرسه ای (p2)
ته ویو
داشتم برای خودم تو حیاط قدم میزدم که دیدم یه پسره ی عوضی داره ا/ت رو میبوسه و بهش دست میزنه .. رفتم سمتشون
ته : عوضی
پیره روشو به سمتم بر گردوند و منم با مشت محکم زدم تو صورتش جوری که داشت خون میمومد ..
چشمم به ا/ت خورد که داشت گریه میکرد
ته : حالت خوبه ؟
ا/ت : نه (گریه )
همون لحظه بغلش کردم تا اروم بشه
ا/ت ویو
تا گفتم نه تهیونگ بغلم کردم .. اولش یکم تو شوک رفتم ولی بعد چند دقیقه که داشت بهم احساس ارامش دست میداد ..
مدیر : ببینممم اینجا چه اتفاقیی افتادهههه( داد )
تهیونگ و ( همون پسرع ) و ا/ت همین الان بیاین دفتر
رفتیم دفتر و ته همه چیزو به مدیر توضیح داد
.
.
.
زنگ خونه خورده بود و بود منم منتظر راننده بودم
که ته اومد کنارم نشست
ته : امم ا/ت میتونم باهات صحبت کنم
ا/ت: ببین من واقعا ازت ممنونم که امروز بهم کمک کردی ولی نمیتونم بخاطر بقیه کارایی که از اول سال تا الان باهام کردی ببخشمت
ته : من واقعا بابت همه چیز از عذر خواهی میکنم .. من .. خب .. راستش من دوست دارم
ا/ت : یعنی چی دوسم داری تو که همش داری اذیتم میکنی
ته : تروخدا منو ببخش قول میدم دیگه اذیتت نکنم خواهش میکنمم
ا/ت : باشه ولی دیگه واقعا نباید اذیتم کنی
تهیونگ دستمو کشید و منو برد پشت مدرسه
ته : باهام قرار میزاری ؟
ا/ت تو دلش : منم دوسش دارم ولی …
ا/ت : شاید
ته : یعنی الان دوست دخترمی
ا/ت : نمیدونم
ته : درست جوابمو بدهه
ا/ت با خنده : اره من دوست دخترتم 😃
ته : محکم بغلش کردم و وقتی ازش جدا شدم لبمو گذاشتم روی لباشو بوسیدم .. مزه ی توت فرنگی میداد
ته : عاشقتم
ا/ت: منم
پایان🍓❤️
داشتم برای خودم تو حیاط قدم میزدم که دیدم یه پسره ی عوضی داره ا/ت رو میبوسه و بهش دست میزنه .. رفتم سمتشون
ته : عوضی
پیره روشو به سمتم بر گردوند و منم با مشت محکم زدم تو صورتش جوری که داشت خون میمومد ..
چشمم به ا/ت خورد که داشت گریه میکرد
ته : حالت خوبه ؟
ا/ت : نه (گریه )
همون لحظه بغلش کردم تا اروم بشه
ا/ت ویو
تا گفتم نه تهیونگ بغلم کردم .. اولش یکم تو شوک رفتم ولی بعد چند دقیقه که داشت بهم احساس ارامش دست میداد ..
مدیر : ببینممم اینجا چه اتفاقیی افتادهههه( داد )
تهیونگ و ( همون پسرع ) و ا/ت همین الان بیاین دفتر
رفتیم دفتر و ته همه چیزو به مدیر توضیح داد
.
.
.
زنگ خونه خورده بود و بود منم منتظر راننده بودم
که ته اومد کنارم نشست
ته : امم ا/ت میتونم باهات صحبت کنم
ا/ت: ببین من واقعا ازت ممنونم که امروز بهم کمک کردی ولی نمیتونم بخاطر بقیه کارایی که از اول سال تا الان باهام کردی ببخشمت
ته : من واقعا بابت همه چیز از عذر خواهی میکنم .. من .. خب .. راستش من دوست دارم
ا/ت : یعنی چی دوسم داری تو که همش داری اذیتم میکنی
ته : تروخدا منو ببخش قول میدم دیگه اذیتت نکنم خواهش میکنمم
ا/ت : باشه ولی دیگه واقعا نباید اذیتم کنی
تهیونگ دستمو کشید و منو برد پشت مدرسه
ته : باهام قرار میزاری ؟
ا/ت تو دلش : منم دوسش دارم ولی …
ا/ت : شاید
ته : یعنی الان دوست دخترمی
ا/ت : نمیدونم
ته : درست جوابمو بدهه
ا/ت با خنده : اره من دوست دخترتم 😃
ته : محکم بغلش کردم و وقتی ازش جدا شدم لبمو گذاشتم روی لباشو بوسیدم .. مزه ی توت فرنگی میداد
ته : عاشقتم
ا/ت: منم
پایان🍓❤️
۲۶.۵k
۲۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.