پارت18 فیک اجبار
پارت 18
♒فیک اجبار♒
یهو در باز شدو کوکی اومد داخل بیب از روز اول چرا قهر کرده؟
+چرا به بادیگاردا گفتی که نزارن برم بیرون؟
×اووم خب ترسیدم گفتم شاید بری جایی
+یعنی چی؟؟؟ حق ندارم برم بیرون؟؟؟؟
×اون جوری فک میکنی نیست فقط مسخوام مواظبت باشم همین
+......دیگه اینکارو نکن
×شرط داره...
+چی
×اینکه هرجا میخوای بری قبلش باید به من خبر بدی
+باشه
×حالا بیا بریم ناهار بخوریم ضعیف میشی
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
بعد ناهار:
رفتم تو اتاق و با گوشیم ور رفتم انقدر محو تماشای ویدیو ها شده بودم که متوجه اومدن کوکی نشدم که اوند بود کنارم رو تخت نشسته بود که با بوسه ای که رو گردنم حسش کردم به خودم اومدم
×چی میدید که اینجوری میخندیدی؟
+عاام .هیچی چیزه خاصی نبود....
×خو بده منم ببینم
+عاام..نه نه تو نبین
×مگه چی میدیدی
+هیچییییی....
خواستم دربرم که با دستش دستمو گرفتو گوشیو ازم کش رفت
×به به شیطون خانم ببینم این چیه؟
+تو●_●
×اوووم یه روز نشده دلت واسم تنگ شده که میشینی فیک+۱۸میخونی؟؟
+نه اصلا دلم تنگ نشده
سریع فرار کردم و از پله ها پا به فرار گذاشتم
×وایسا ببینم شیطون
+نمیتونی منو بگیرییییی😛😝
×اگه بگیرمت واست بد میشع لونا خانم...
(دیگه داشتم نفس کم میوردم مجبور شدم وایسم که کوکی با یه انگشتش منو پرت زمین کردو افتاد روم....
×دلت واسم تنگ شده بیب؟
باشه بیا شروع کنیم
+نه.... من دلد دالم ددی•-•
×اووم پس چرا فیک میخوندی؟؟
+میخواستم ببینم فنا میدونن که چقدر خشنی•-•
×اوووم خشنم؟؟؟
+اوهوم•-•
×خب نظرت چیه یکم بیشترش کنم ؟؟؟
+نه نهگوه خوردم .... بریم شام بخوریم دیگه
من گشنمههههه😋
×خب نظرت راجب شیر موز چیه؟
+عالیه•-•
(یهو دیدم شروع کرده به دراوردن شلوارش
+منظورت این بود؟😐
×هوووم تو چیز خوشمزه تری سراغ داره؟
+راستش زهرم از این خوشمزه تره ○__○
×باشه لونا خانم وقتی خودتو کشتی که بهت بدمش میبینیم چی خوشمزست چی بد مزه
(بلند شدو رفت تو اتاق نفسی کشیدمو بلند شدم فک کنم بهش برخورد ولی مهم نی از دلش درمیارم😉
................
#Milla
#FICEJBAR
♒فیک اجبار♒
یهو در باز شدو کوکی اومد داخل بیب از روز اول چرا قهر کرده؟
+چرا به بادیگاردا گفتی که نزارن برم بیرون؟
×اووم خب ترسیدم گفتم شاید بری جایی
+یعنی چی؟؟؟ حق ندارم برم بیرون؟؟؟؟
×اون جوری فک میکنی نیست فقط مسخوام مواظبت باشم همین
+......دیگه اینکارو نکن
×شرط داره...
+چی
×اینکه هرجا میخوای بری قبلش باید به من خبر بدی
+باشه
×حالا بیا بریم ناهار بخوریم ضعیف میشی
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
بعد ناهار:
رفتم تو اتاق و با گوشیم ور رفتم انقدر محو تماشای ویدیو ها شده بودم که متوجه اومدن کوکی نشدم که اوند بود کنارم رو تخت نشسته بود که با بوسه ای که رو گردنم حسش کردم به خودم اومدم
×چی میدید که اینجوری میخندیدی؟
+عاام .هیچی چیزه خاصی نبود....
×خو بده منم ببینم
+عاام..نه نه تو نبین
×مگه چی میدیدی
+هیچییییی....
خواستم دربرم که با دستش دستمو گرفتو گوشیو ازم کش رفت
×به به شیطون خانم ببینم این چیه؟
+تو●_●
×اوووم یه روز نشده دلت واسم تنگ شده که میشینی فیک+۱۸میخونی؟؟
+نه اصلا دلم تنگ نشده
سریع فرار کردم و از پله ها پا به فرار گذاشتم
×وایسا ببینم شیطون
+نمیتونی منو بگیرییییی😛😝
×اگه بگیرمت واست بد میشع لونا خانم...
(دیگه داشتم نفس کم میوردم مجبور شدم وایسم که کوکی با یه انگشتش منو پرت زمین کردو افتاد روم....
×دلت واسم تنگ شده بیب؟
باشه بیا شروع کنیم
+نه.... من دلد دالم ددی•-•
×اووم پس چرا فیک میخوندی؟؟
+میخواستم ببینم فنا میدونن که چقدر خشنی•-•
×اوووم خشنم؟؟؟
+اوهوم•-•
×خب نظرت چیه یکم بیشترش کنم ؟؟؟
+نه نهگوه خوردم .... بریم شام بخوریم دیگه
من گشنمههههه😋
×خب نظرت راجب شیر موز چیه؟
+عالیه•-•
(یهو دیدم شروع کرده به دراوردن شلوارش
+منظورت این بود؟😐
×هوووم تو چیز خوشمزه تری سراغ داره؟
+راستش زهرم از این خوشمزه تره ○__○
×باشه لونا خانم وقتی خودتو کشتی که بهت بدمش میبینیم چی خوشمزست چی بد مزه
(بلند شدو رفت تو اتاق نفسی کشیدمو بلند شدم فک کنم بهش برخورد ولی مهم نی از دلش درمیارم😉
................
#Milla
#FICEJBAR
۳۶.۵k
۰۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.