عاشق که بشی....پارت۳۲
#عاشق که بشی....پارت۳۲
فرداش تو همون مکان
چاعان:بیا اینم پولت حالا لیا رو بیار
...:خودت برو لیات رو بیار
چاعان:تعجب کردم ولی رفتم:چ فرقی داره
لیا:عشقم اومدیی
چاعان:دستاشو باز کردم و بغلش کردم
لیا:اون کی بود؟
چاعان:ندیدمش وای پول میخواست
لیا:پیگیرش باشیم
چاعان:باش پس بریم.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
برگشتن خونه:
توانا:دختر خیلی نگرانت بودم.گوشیتم ک خاموش بود
چاعان:گفتم ک همه چیزو
یاعیز:ولی کاش به منم میگفتی تا حسابی پشیمونش میکردم
لیا:ولش گذشت.ولی واقعا ترسیدم
چاعان:الو
پلیس:الو سلام اقا چاعان
چاعان:سلام بفرمایید
پلیس:اون دزد رو دستگیر کردیم
چاعان:واقعا؟خیلی منون خودمنون میرسونیم
لیا:چ شده
چاعان:پیدا کردن
یاعیز:خب پس معطل نکنید بریم
فرداش تو همون مکان
چاعان:بیا اینم پولت حالا لیا رو بیار
...:خودت برو لیات رو بیار
چاعان:تعجب کردم ولی رفتم:چ فرقی داره
لیا:عشقم اومدیی
چاعان:دستاشو باز کردم و بغلش کردم
لیا:اون کی بود؟
چاعان:ندیدمش وای پول میخواست
لیا:پیگیرش باشیم
چاعان:باش پس بریم.
♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡♡
برگشتن خونه:
توانا:دختر خیلی نگرانت بودم.گوشیتم ک خاموش بود
چاعان:گفتم ک همه چیزو
یاعیز:ولی کاش به منم میگفتی تا حسابی پشیمونش میکردم
لیا:ولش گذشت.ولی واقعا ترسیدم
چاعان:الو
پلیس:الو سلام اقا چاعان
چاعان:سلام بفرمایید
پلیس:اون دزد رو دستگیر کردیم
چاعان:واقعا؟خیلی منون خودمنون میرسونیم
لیا:چ شده
چاعان:پیدا کردن
یاعیز:خب پس معطل نکنید بریم
۲۶۳
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.