ویو وینا:
ویو وینا:
الان چرا اینجا نشستم باید خودمو ضعیف نشون ندم لباس پوشیدم رفتم تو حیاط
رفتم پیش گلا سفید بهشچون آب دادم بوسیدمشون بلند شدم رفتم بالای دختر
مث خونه خودمون هواپیما بازی کردم
رفتم تو خونه از اوجوما یه دستمال گرفتم رفتم اتاق تمیز کردم چیدم
دگ خسته شدم رو پله ها نشستم ولی بازم حصلم سررفته بود دستی رو شونه هام حس کردم چرخیدم دیدم یومیه خواهر کوک
بلند شدم جلوش وایسادم
+با من کاری داشتین؟
÷حصلت سر رفته؟
+آره
دستمو گرفت منو برد تو اتاقش خدا شکر اتاق این مشکی بنفش بود
دیدم یه بارونی تن خودش یه بارونی تن من کرد با دوتا تفنگ آبی داد دستم
پر از آبش کردیم رفتیم تو حیاط تا یه یک ساعتی که کوک نبود داشتیم همو خیس میکردیم زیر پاهامون خیس بود همش یومی میوفتاد رو من منم ک خودمو نمیتونستم جمع کنم کل عمارت پر از صدای یومی و من بود داشتم میومدم
همش به پشت سرم نگا میکردم که به یه چیز صفت خوردم
+کوک خدا لعنتت کنه کی ستون میزنه وسط حیاط آخخخ سرم
چشمامو باز کردم
با قیافه سرد کوک مواجه شدم واییی ریدوم یوجین تهیونگ یومی درحال پاره شدن بودن
_چشتو باز کنی بعد نیست
اولین قدم برداشت ک بره لیز خورد افتاد روم
×اوووووووووو صحنه دار شد
÷جرررر دادش؟
∆بهتره من صحنه رو ترک کنم تا به جای باریک نکشیده(خنده)
سرخ شده بودم ضربان قلبم بالا رفته بود
نگام چشاش افتاد واو این دوتا تیله مشکی چقد قشنگن که از روم بلند شد
سریع بلند شدم رفتم تو خونه رفتم تو اتاقم وایییییی چقد کراشه به این توجه نکرده بودم جیغغغغ چشاش گادن عاح قلبم
آروم باش نمیتونم جیغغغغغغ
الان چرا اینجا نشستم باید خودمو ضعیف نشون ندم لباس پوشیدم رفتم تو حیاط
رفتم پیش گلا سفید بهشچون آب دادم بوسیدمشون بلند شدم رفتم بالای دختر
مث خونه خودمون هواپیما بازی کردم
رفتم تو خونه از اوجوما یه دستمال گرفتم رفتم اتاق تمیز کردم چیدم
دگ خسته شدم رو پله ها نشستم ولی بازم حصلم سررفته بود دستی رو شونه هام حس کردم چرخیدم دیدم یومیه خواهر کوک
بلند شدم جلوش وایسادم
+با من کاری داشتین؟
÷حصلت سر رفته؟
+آره
دستمو گرفت منو برد تو اتاقش خدا شکر اتاق این مشکی بنفش بود
دیدم یه بارونی تن خودش یه بارونی تن من کرد با دوتا تفنگ آبی داد دستم
پر از آبش کردیم رفتیم تو حیاط تا یه یک ساعتی که کوک نبود داشتیم همو خیس میکردیم زیر پاهامون خیس بود همش یومی میوفتاد رو من منم ک خودمو نمیتونستم جمع کنم کل عمارت پر از صدای یومی و من بود داشتم میومدم
همش به پشت سرم نگا میکردم که به یه چیز صفت خوردم
+کوک خدا لعنتت کنه کی ستون میزنه وسط حیاط آخخخ سرم
چشمامو باز کردم
با قیافه سرد کوک مواجه شدم واییی ریدوم یوجین تهیونگ یومی درحال پاره شدن بودن
_چشتو باز کنی بعد نیست
اولین قدم برداشت ک بره لیز خورد افتاد روم
×اوووووووووو صحنه دار شد
÷جرررر دادش؟
∆بهتره من صحنه رو ترک کنم تا به جای باریک نکشیده(خنده)
سرخ شده بودم ضربان قلبم بالا رفته بود
نگام چشاش افتاد واو این دوتا تیله مشکی چقد قشنگن که از روم بلند شد
سریع بلند شدم رفتم تو خونه رفتم تو اتاقم وایییییی چقد کراشه به این توجه نکرده بودم جیغغغغ چشاش گادن عاح قلبم
آروم باش نمیتونم جیغغغغغغ
۸.۶k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.