@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان دختر مغرور
پارت دوازدهم
ونوس:دوست دارم
شایان:چی نشنیدم دوباره بگو
ونوس:اذیت نکن شنیدی دیگه
شایان:نه نشنیدم
ونوس:دوستتتت دارممممممم
شایان:ولی من ندارم
با شنیدن حرفش از اتاقش سریع رفتم بیرون
وسایلمو جمع کردم برای فردا
صبح >>
رفتم حموم دوش گرفتم بعدش یه لباس خوشگل پوشیدم آرایش هم کردم
از هتل رفتم بیرون تاکسی گرفتم و به سمت فردوگاه رفتم
وسایلامو تحویل دادم و منتطر بودم تا بریم سوار بشیم
که شایان اومد کنارم وایستاد
شایان:سلام
ونوس:سلام
شایان:دیشب من...
ونوس:من دیگه باید برم
شایان:ولی..
رفتم سوار شدم روی صندلی نشستم قرصمو خوردم چشمامو بستم تا خوابم ببره
شایان:ونوس رسیدیم پاشو
چشمامو باز کردم بلند شدم رفتم بیرون بهد از ۳ ساعت وسایلامو تحویل گرفتم
شایان:ونوس
بدو بدو رفتم بیرون پریدم بغل کیوان
تا دیدم شایان داره نگامون میکنه ل.بامو چسبوندم به ل.بای کیوان چشم های شایان از حدقه زده بود بیرون
کیوان:چه خوب شد اومدی عشقم وگرنه من میخواستم بیام
وااای خدایا این دوستام هم چقدر خوب کارشون رو انجام میدن آره بهشون توی هواپیما گفتم برام یه پسر جور کنید میخوام که بیاد فرودگاه دنبالم بعدشم عادی رفتار کنه نه اینکه انگار منو اصلا ندیده
ونوس:ها آره منم دیگه واقعا آنجا رو دوست نداشتم دلم برات تنگ شده بود
کیوان:منم
کیوان دوباره ل.بامو ب.وسید
ای فرصت طلب اگه مجبور نبودم الان یه چک میزدم توی گوشت
سوار ماشین شدیم رفتیم منو برد خونه از ماشین پیاده شدم
ونوس:ممنون که باهام همکاری کردی
کیوان خواهش میکنم دیگه بهم نیاز نداری؟
ونوس:اووووهو هنوز اولشه خیلی دیگه مونده
کیوان:باشه من دیگه میرم میبینمت
ونوس:باشه میبینمت
رمان دختر مغرور
پارت دوازدهم
ونوس:دوست دارم
شایان:چی نشنیدم دوباره بگو
ونوس:اذیت نکن شنیدی دیگه
شایان:نه نشنیدم
ونوس:دوستتتت دارممممممم
شایان:ولی من ندارم
با شنیدن حرفش از اتاقش سریع رفتم بیرون
وسایلمو جمع کردم برای فردا
صبح >>
رفتم حموم دوش گرفتم بعدش یه لباس خوشگل پوشیدم آرایش هم کردم
از هتل رفتم بیرون تاکسی گرفتم و به سمت فردوگاه رفتم
وسایلامو تحویل دادم و منتطر بودم تا بریم سوار بشیم
که شایان اومد کنارم وایستاد
شایان:سلام
ونوس:سلام
شایان:دیشب من...
ونوس:من دیگه باید برم
شایان:ولی..
رفتم سوار شدم روی صندلی نشستم قرصمو خوردم چشمامو بستم تا خوابم ببره
شایان:ونوس رسیدیم پاشو
چشمامو باز کردم بلند شدم رفتم بیرون بهد از ۳ ساعت وسایلامو تحویل گرفتم
شایان:ونوس
بدو بدو رفتم بیرون پریدم بغل کیوان
تا دیدم شایان داره نگامون میکنه ل.بامو چسبوندم به ل.بای کیوان چشم های شایان از حدقه زده بود بیرون
کیوان:چه خوب شد اومدی عشقم وگرنه من میخواستم بیام
وااای خدایا این دوستام هم چقدر خوب کارشون رو انجام میدن آره بهشون توی هواپیما گفتم برام یه پسر جور کنید میخوام که بیاد فرودگاه دنبالم بعدشم عادی رفتار کنه نه اینکه انگار منو اصلا ندیده
ونوس:ها آره منم دیگه واقعا آنجا رو دوست نداشتم دلم برات تنگ شده بود
کیوان:منم
کیوان دوباره ل.بامو ب.وسید
ای فرصت طلب اگه مجبور نبودم الان یه چک میزدم توی گوشت
سوار ماشین شدیم رفتیم منو برد خونه از ماشین پیاده شدم
ونوس:ممنون که باهام همکاری کردی
کیوان خواهش میکنم دیگه بهم نیاز نداری؟
ونوس:اووووهو هنوز اولشه خیلی دیگه مونده
کیوان:باشه من دیگه میرم میبینمت
ونوس:باشه میبینمت
۳.۰k
۲۰ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.