وقتی پدرته و...
وقتی پدرته و...
#فلیکس
وارد کنسرتی که خیلی هیجانش رو داششتی
شدی اولین بار بود که تنها میرفتی به کنسرت پدرت..یعنی فلیکس و برای همین خیلی ذوق و هیجان داشتی
روی صندلی اول نشستی بلیط کنسرت برات رایگان بود جمعیت زیادی بودند و تو فقط به استیج خیره بودی بعد از چند دقیقه اعضا و همینطور فلیکس روی استیج قرار گرفتن
بعد از اینکه اهنگ اجراشون تموم شد اعضا یکی یکی شروع به حرف زدن کردن نوبت فلیکس بود
نگاهی به تو کرد و با لبخند شروع به حرف زدن کرد
= ممنون که امروزم با مایید و به این کنسرت اومدید ما برای این اجرا خیلی سخت کار کردیم و بهترین خودمون رو نشون دادیم،امروز من میخوام .. ویژگی های دختر مورد علاقم....رو بهتون بگم..
چشمات گرد شد ازش توقع همچین حرفی رو نداشتی بهش خیره بودی که به تو نگاه کرد
و با همون لبخند ادامه داد
= اون..کاملا بینظیر و فوق العادست،ساکت و ارامه..زیادی زیباست و هر حرکت و رفتارش بیشتر باعث میشه..که من .. بخوامش..اون کاملا فوق العادست و هیچ عیبی نداره
همه اینارو به تو نگاه میکرد و میگفت
همه فنا جیغ و داد از خوشحالی ایجاد میکردن و تو بیشتر شوکه میشدی پدرت عاشق یه فرد دیگه شده؟
"بعد از اجرا،پشت صحنه"
پیش پسرا رفتیو بهشون تعظیم کردی
×عام..فلیکس..کجاست
هیونجین: اتاق بغلی
لبخندی زدی و به از پیششون رفتی چندتا تق به در زدی
=بفرمایید
دستگیره در رو گرفتی و به پایین کشیدیش،بعد از انجام این کار وارد اتاق شدی لیکسی روی کاناپه نشسته بود با دیدن تو لیوان توی دستش رو روی میز گذاشت
با لبخند بهت نگاه کرد
=ات..از کنسرت لذت بردی؟
+_هوم..
لبخند فلیکس کشیده تر شد
=خوبه..
دیگ تحمل نداشتی زود ازش سوالی که همش باعث میشد بهش فکر کنی رو بهش گفتی
×فلیکس..حرفایی که تو .. استیج گفتی...
فلیکس اشاره گرد بری کنارش بشینی
=..هوم..حقیقت داره..
چشمات بیشتر از قبل گرد شد و بهش خیره شدی
×..اون..فرد کیه..؟
فلیکس بع کاناپه لم داد و پوزخندی زد
= دوست داری..بدونی؟
سرتو تکون دادی
× اره..
فلیکس هر دو دستتو گرفت و به چشمای پر از متعجبت نگاه کرد
=اون فرد..تویی..ات..
باورت نمیشد خنده حرصی ای کردی
×شوخی میکنی..مگه نه؟؟
فلیکس با جدیت جواب داد
= نه..حقیقته..
نمی تونستی همچین چیزی رو باور کنی..هردو دستتو از تو دستاش کشیدی بیرون..و با ناراحتی بهش خیره شدی
×..چطور..ممکنه؟
=اینو باید من ازت بپرسم..تو..اخلاقت..رفتارت..همشون دیونم میکنن..ات..
×..فل..
فلیکس نزدیک تر شد و دستشو گذاشت روی کمرت
=..من..دوست دارم ات..
و آورم لباشو روی لبات قرار داد .
#فلیکس
وارد کنسرتی که خیلی هیجانش رو داششتی
شدی اولین بار بود که تنها میرفتی به کنسرت پدرت..یعنی فلیکس و برای همین خیلی ذوق و هیجان داشتی
روی صندلی اول نشستی بلیط کنسرت برات رایگان بود جمعیت زیادی بودند و تو فقط به استیج خیره بودی بعد از چند دقیقه اعضا و همینطور فلیکس روی استیج قرار گرفتن
بعد از اینکه اهنگ اجراشون تموم شد اعضا یکی یکی شروع به حرف زدن کردن نوبت فلیکس بود
نگاهی به تو کرد و با لبخند شروع به حرف زدن کرد
= ممنون که امروزم با مایید و به این کنسرت اومدید ما برای این اجرا خیلی سخت کار کردیم و بهترین خودمون رو نشون دادیم،امروز من میخوام .. ویژگی های دختر مورد علاقم....رو بهتون بگم..
چشمات گرد شد ازش توقع همچین حرفی رو نداشتی بهش خیره بودی که به تو نگاه کرد
و با همون لبخند ادامه داد
= اون..کاملا بینظیر و فوق العادست،ساکت و ارامه..زیادی زیباست و هر حرکت و رفتارش بیشتر باعث میشه..که من .. بخوامش..اون کاملا فوق العادست و هیچ عیبی نداره
همه اینارو به تو نگاه میکرد و میگفت
همه فنا جیغ و داد از خوشحالی ایجاد میکردن و تو بیشتر شوکه میشدی پدرت عاشق یه فرد دیگه شده؟
"بعد از اجرا،پشت صحنه"
پیش پسرا رفتیو بهشون تعظیم کردی
×عام..فلیکس..کجاست
هیونجین: اتاق بغلی
لبخندی زدی و به از پیششون رفتی چندتا تق به در زدی
=بفرمایید
دستگیره در رو گرفتی و به پایین کشیدیش،بعد از انجام این کار وارد اتاق شدی لیکسی روی کاناپه نشسته بود با دیدن تو لیوان توی دستش رو روی میز گذاشت
با لبخند بهت نگاه کرد
=ات..از کنسرت لذت بردی؟
+_هوم..
لبخند فلیکس کشیده تر شد
=خوبه..
دیگ تحمل نداشتی زود ازش سوالی که همش باعث میشد بهش فکر کنی رو بهش گفتی
×فلیکس..حرفایی که تو .. استیج گفتی...
فلیکس اشاره گرد بری کنارش بشینی
=..هوم..حقیقت داره..
چشمات بیشتر از قبل گرد شد و بهش خیره شدی
×..اون..فرد کیه..؟
فلیکس بع کاناپه لم داد و پوزخندی زد
= دوست داری..بدونی؟
سرتو تکون دادی
× اره..
فلیکس هر دو دستتو گرفت و به چشمای پر از متعجبت نگاه کرد
=اون فرد..تویی..ات..
باورت نمیشد خنده حرصی ای کردی
×شوخی میکنی..مگه نه؟؟
فلیکس با جدیت جواب داد
= نه..حقیقته..
نمی تونستی همچین چیزی رو باور کنی..هردو دستتو از تو دستاش کشیدی بیرون..و با ناراحتی بهش خیره شدی
×..چطور..ممکنه؟
=اینو باید من ازت بپرسم..تو..اخلاقت..رفتارت..همشون دیونم میکنن..ات..
×..فل..
فلیکس نزدیک تر شد و دستشو گذاشت روی کمرت
=..من..دوست دارم ات..
و آورم لباشو روی لبات قرار داد .
۲۷.۹k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.