پارت ۹ : وقتی اومدید ایران ۲....
خدیجه خانم : علیرضا مادر بپر برو چرخ خیاطی رو بیار ۰
علیرضا: باشه مامان
و رفت و چرخ خیاطی قدیمی خدیجه خانم به همراه نخ و سوزن آورد
خدیجه خانم : پسرا پاشید برید یه شلوار که بیشتر توش راحت ترید بردارید بیارید میخوام واستون شلوار بدوزم
خلاصه همه شلواراشون و آوردن و خدیجه خانم روبرش کرد و شلوار همه رو دوخت یه زیر شلواری و شلوار کردی
مانتوهای ات رو هم گذاشت اخرای ماه بارداری بدوزه و سفره های نون رو هم دوخت
خدیجه خانم : بفرمایید اینم از شلواراتوی بپرید برید بپوشید بیاید
۲۰ دیقه بعد
همه پسرا باشلوار کردی اومده بودن حداقل ده سایز از خدشون بزرگتر بود
ا.ت بادیدن این شلوارا از خنده جر خورد
ا.ت : وای چنگنه گوگولی شدید
جین : مامان جون یکم فقط یکم اینا گشاد نیست
خدیجه خانم : نه مادر چیه اون شلواری تنگ و پلاستیکی میپوشید بیا برو حال کن
پسرا خیلی شلوارا دوست داشتن
و داشتن حال میکردن
خدیجه خانم ظرف سیب زمینی پیاز و گوشواره آورده بود وط حال و داشت خورد و پوس میکرد و همزمان با ا.ت حرف میزد
خدیجه خانم : حالا مادر اخرای ماه بارداریت که رسید عرق کاسنی میگیرم روزی یه لیوان بخور اینطور بچه زردی نمیگیره
ا.ت : آره فقط زیادش واسه معده خوب نیست ماهم که معده ها همه از دم خرابه
خدیجه خانم : آره مادر راستی باید حالا به بیشتر بخوری میگن بچت خوشگل میکنه
ا.ت : ولی من از به بدم میاد
خدیجه خانم : باید بخوری مادر
آقا ممدرضا: جیمین جان میری توی حوض حیاط یه خیار توی آب بیاری
جیمین : باشه پدرجان
و رفت و خیار آورد توی همون فاصله علیرضا کرد و سینی آورد و همه باهم افتادن به جون خیار
ا.ت : منم میدین
خدیجه خانم : نه بچت اخلاقش بد میشه
جین : یعنی چی
ا.ت : توی ایران زن باردار اگه خیار بخوره بچش اخلاقش بد میشه
جین : واقعا
ا.ت : آره
خدیجه خانم : راستی عمه ی عفریتت زنگ زد و گفت شب خونشون دعوتمون کرده میخواد تو و جین و پاگشا کنه
ا.ت : باشه
جین : پاگشا چیه ؟
خدیجه خانم : یعنی یکی دعوتتون میکنه خدنش و به مناسبت عروسیتون بهتون هدیه میده
نامی : چه جالب
تهیونگ : مادر جون ماهم میایم
خدیجه : معلومه که میآید عمه ی سلیطه ی این دختره که زنگ زد گفتم ۶ تا دیگه از پسرای خوشگل خودم همراهمون ن
جیهوپ : خب العان چی بپوشم
کوکی : لباس
ا.ت : ا جونگ کوک هیون اذیتش نکن
جین : میگم مادرجون توی ایران بیشتر چه لباسی مورد پسنده
خدیجه خانم : با هین جذابیت شما چشش عمه و فامیلا باباش درمیاد خلاصه بگم شما در هر حالت جذابیت و مثل دومادی خوشگلم هندسام
همه حیارشون و خوردن و خدیجهخانم ظرفشویی جمع کردو شست ساعت ۵ بود
همه دونه دونه رفتن حموم و حاضر شدن و قتی همه باهم اومدن حال ديدن همه زا مشکی پوشیدن یا خاکستری.
علیرضا: باشه مامان
و رفت و چرخ خیاطی قدیمی خدیجه خانم به همراه نخ و سوزن آورد
خدیجه خانم : پسرا پاشید برید یه شلوار که بیشتر توش راحت ترید بردارید بیارید میخوام واستون شلوار بدوزم
خلاصه همه شلواراشون و آوردن و خدیجه خانم روبرش کرد و شلوار همه رو دوخت یه زیر شلواری و شلوار کردی
مانتوهای ات رو هم گذاشت اخرای ماه بارداری بدوزه و سفره های نون رو هم دوخت
خدیجه خانم : بفرمایید اینم از شلواراتوی بپرید برید بپوشید بیاید
۲۰ دیقه بعد
همه پسرا باشلوار کردی اومده بودن حداقل ده سایز از خدشون بزرگتر بود
ا.ت بادیدن این شلوارا از خنده جر خورد
ا.ت : وای چنگنه گوگولی شدید
جین : مامان جون یکم فقط یکم اینا گشاد نیست
خدیجه خانم : نه مادر چیه اون شلواری تنگ و پلاستیکی میپوشید بیا برو حال کن
پسرا خیلی شلوارا دوست داشتن
و داشتن حال میکردن
خدیجه خانم ظرف سیب زمینی پیاز و گوشواره آورده بود وط حال و داشت خورد و پوس میکرد و همزمان با ا.ت حرف میزد
خدیجه خانم : حالا مادر اخرای ماه بارداریت که رسید عرق کاسنی میگیرم روزی یه لیوان بخور اینطور بچه زردی نمیگیره
ا.ت : آره فقط زیادش واسه معده خوب نیست ماهم که معده ها همه از دم خرابه
خدیجه خانم : آره مادر راستی باید حالا به بیشتر بخوری میگن بچت خوشگل میکنه
ا.ت : ولی من از به بدم میاد
خدیجه خانم : باید بخوری مادر
آقا ممدرضا: جیمین جان میری توی حوض حیاط یه خیار توی آب بیاری
جیمین : باشه پدرجان
و رفت و خیار آورد توی همون فاصله علیرضا کرد و سینی آورد و همه باهم افتادن به جون خیار
ا.ت : منم میدین
خدیجه خانم : نه بچت اخلاقش بد میشه
جین : یعنی چی
ا.ت : توی ایران زن باردار اگه خیار بخوره بچش اخلاقش بد میشه
جین : واقعا
ا.ت : آره
خدیجه خانم : راستی عمه ی عفریتت زنگ زد و گفت شب خونشون دعوتمون کرده میخواد تو و جین و پاگشا کنه
ا.ت : باشه
جین : پاگشا چیه ؟
خدیجه خانم : یعنی یکی دعوتتون میکنه خدنش و به مناسبت عروسیتون بهتون هدیه میده
نامی : چه جالب
تهیونگ : مادر جون ماهم میایم
خدیجه : معلومه که میآید عمه ی سلیطه ی این دختره که زنگ زد گفتم ۶ تا دیگه از پسرای خوشگل خودم همراهمون ن
جیهوپ : خب العان چی بپوشم
کوکی : لباس
ا.ت : ا جونگ کوک هیون اذیتش نکن
جین : میگم مادرجون توی ایران بیشتر چه لباسی مورد پسنده
خدیجه خانم : با هین جذابیت شما چشش عمه و فامیلا باباش درمیاد خلاصه بگم شما در هر حالت جذابیت و مثل دومادی خوشگلم هندسام
همه حیارشون و خوردن و خدیجهخانم ظرفشویی جمع کردو شست ساعت ۵ بود
همه دونه دونه رفتن حموم و حاضر شدن و قتی همه باهم اومدن حال ديدن همه زا مشکی پوشیدن یا خاکستری.
۸.۷k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.