تکپارتی جیمین
های من ات هستم ۱۷ سالمه ی دوست پسر به اسم جیمین دارم
خیلی دوستش دارم
اونم منو دوست داره
داشتم آماده میشدم که با جیمین برم کافه که بابام صدام زد
+بله پدر جان
@دخترم
+بله
@امشب برات خواستگار میاد
+یعنی چی
@پسره هم تو رو نمیشناسیم الانم جایی نمیری باید آماده شی
+چشم
ناراحت رفتم تو اتاق زنگ زدم به جیمین
+ددی
_جانم بیبی
+نمیتونم بیام کافه
_چرا
+بابام میگه ی خواستگار میخاد بیاد
_چه بد
+ددی من میخام تو رو ببینم
_بیبی بابات ما رو ببینه کله مون رو میکنه
+باشه
_حالا برو آماده شو که خواسته کار داری
+الان خوشحالی
_نه بیبی
+باشه ددی خداحافظ
_خداحافظ
داشتم آماده میشدم که مامانم اومد
+چیه مامان
&با دوست پسرت کات کن
+چرا
&چون قرار ازدواج کنی
+ولی من کات نمیکنم
&باشه
+مامان من دوستش دارم
&دارم میگم باشه حالا بیا پایین که اومدن
+باشه .
آماده شدم رفتم پایین با چیزی که دیدم خوشکم زد
اون جیمین بود
@چی شده دخترم
+هیچی
&خوب برید اتاق حرفاتون رو بزنید
+_چشم
رفتیم تو اتاق تا در اتاق رو بستم جیمین شروع کرد به بو.سی.دن.م
+یا ددی
_چیه بیبی ما که از این بد ترم کردیم
+ولی الان زشته خانواده پایینه
_باشه بابا ولی نمیدونستم اون دختر تویی
+منم
+دوستت دارم ددی
_بغ.لم کرد
+بزارم پایین الان میبینن
_اوکی
+بریم پایین
_برین
°خوب
§چی شد
_ما
+از
_قبل
+باهم
_بودیم
همه.چی
+ما باهم رل بودیم
& واقعا
+بله
§پس مبارکه
و باهم ازدواج کردن و صاحب ۲ بچه شدن
#تکپارتی
#درخاستی
خیلی دوستش دارم
اونم منو دوست داره
داشتم آماده میشدم که با جیمین برم کافه که بابام صدام زد
+بله پدر جان
@دخترم
+بله
@امشب برات خواستگار میاد
+یعنی چی
@پسره هم تو رو نمیشناسیم الانم جایی نمیری باید آماده شی
+چشم
ناراحت رفتم تو اتاق زنگ زدم به جیمین
+ددی
_جانم بیبی
+نمیتونم بیام کافه
_چرا
+بابام میگه ی خواستگار میخاد بیاد
_چه بد
+ددی من میخام تو رو ببینم
_بیبی بابات ما رو ببینه کله مون رو میکنه
+باشه
_حالا برو آماده شو که خواسته کار داری
+الان خوشحالی
_نه بیبی
+باشه ددی خداحافظ
_خداحافظ
داشتم آماده میشدم که مامانم اومد
+چیه مامان
&با دوست پسرت کات کن
+چرا
&چون قرار ازدواج کنی
+ولی من کات نمیکنم
&باشه
+مامان من دوستش دارم
&دارم میگم باشه حالا بیا پایین که اومدن
+باشه .
آماده شدم رفتم پایین با چیزی که دیدم خوشکم زد
اون جیمین بود
@چی شده دخترم
+هیچی
&خوب برید اتاق حرفاتون رو بزنید
+_چشم
رفتیم تو اتاق تا در اتاق رو بستم جیمین شروع کرد به بو.سی.دن.م
+یا ددی
_چیه بیبی ما که از این بد ترم کردیم
+ولی الان زشته خانواده پایینه
_باشه بابا ولی نمیدونستم اون دختر تویی
+منم
+دوستت دارم ددی
_بغ.لم کرد
+بزارم پایین الان میبینن
_اوکی
+بریم پایین
_برین
°خوب
§چی شد
_ما
+از
_قبل
+باهم
_بودیم
همه.چی
+ما باهم رل بودیم
& واقعا
+بله
§پس مبارکه
و باهم ازدواج کردن و صاحب ۲ بچه شدن
#تکپارتی
#درخاستی
۱۴.۹k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.